Mazandaran-Golestan-Semnan-Türk

Thursday, November 17, 2005




بو قيز كيمين قيزيدير؟ بو قيز تورك`ون قيزيدير

از وئبلاگ مازندران-گلستان توركلري


راميان شهرى ترك نشين در استان گلستان - تركمنستان ايران استּ (مهران بهاري)

مراسم ازدواج در شهر راميان

شهر راميان يكي از شهرهاي قديمي استان مازندران و در حال حاضر جزو استان گلستان محسوب مي‌شود كه يكي از شهرهاي شهرستان گنبد كاووس است. در اين شهر كوهپايه‌يي كه داراي آب و هواي معتدل كوهستاني است، پرورش كرم ابريشم، تهيه نخ از آن و بافتن پارچه‌هاي ابريشمي بسيار رواج دارد. بر همين اساس ابريشم و پارچه‌هاي ابريشمي در آداب، سنت و ادبيات شفاهي مردم راميان راه يافته است.

مراسم ازدواج يكي از رسم‌هاي سنتي در اين شهر است كه نحوه‌ي برگزاري آن از سوي علي يازرلو - پژوهشگر فرهنگ مردم ـ مورد بررسي و در اختيار خبرنگار بخش آيين و سنت‌هاي خبرگزاري دانشجويان ايران قرار گرفته است. تحقيق اين مردمشناس به اين ترتيب است:

در شهر راميان اگر پسري دختر مورد علاقه‌اش را انتخاب كند خانواده‌اش به خانه‌ي عروس مي‌روند و مراتب را به اطلاع آنها مي رساند. اگر درخواست آنها مورد تاييد قرار گرفت، شبي را براي مراسم “بله برون“ انتخاب مي‌كنند. در اين شب ريش سفيدها دور هم جمع مي‌شوند و در اصطلاح به آن شب قند سندرما [قند سينديرما] (قندشكن) مي‌گويند. در شب قندشكن دو طرف شرط و شروط خود را بيان مي‌كنند و سپس دو كله قند توسط شخصي از خانواده‌ي داماد شكسته و در بين مهمانها تقسيم مي‌شود. در اين شب، پولي كه به عنوان شيربها تعيين شده است در ميان دستمال ابريشمي پيچيده و از طرف خانواده‌ي داماد به پدر عروس داده مي‌شود. خانواده‌ي عروس نيز بنا بر رسوم محلي، مقداري از پول داخل دستمال را بر مي‌دارند و بقيه‌اش را باز مي‌گردانند به اين رسم در اصطلاح محلي كيسه تيه [كيسه تكى] (ته كيسه) مي‌گويند.

تا اين مرحله اجراي رسم‌ها برعهده‌ي مردان طايفه است و ازاين پس بقيه‌ي امور به زنان واگذار مي‌شود.

مراسم شيريني خوران در راميان به (كشمش يمه) [كيشميش يئمه] (كشمش خوران) معروف است و در آن خانواده‌ي داماد براي عروس، لباس، كلا و وسايل لازم را مي‌خرند، داخل سيني‌هاي بزرگي كه توسط پارچه‌هاي ابريشمي تزيين شده قرار مي‌دهند و به ديدن عروس مي‌روند. در مدتي كه دختر و پسر با هم نامزد هستند، خانواده‌ي داماد بايد هر عيد مانند عيد فطر و عيد نوروز هديه‌هايي را و در عيد قربان، گوسفند قرباني را به خانواده‌ي عروس بدهد.

پس از مشخص شدن قول و قرار عروسي روز بعد و نيكويي را كه معمولا با ولادت يا اعياد مذهبي مقارن است براي عروس انتخاب مي‌كنند. اكنون جشن عروسي، سه روز طول مي‌كشد كه در روز اول نزديكان به منزل داماد يا عروس مي‌روند و شب آن روز حنابندان است. در گذشته، شام مفصلي براي پذيرايي از مهماناني كه در بله برون شركت مي‌كردند، تدارك مي‌ديدند، در شب حنابندان مهمانان معمولا تا پاسي از شب به جشن و پايكوبي مي‌پردازند و سپس خانواده‌ي داماد غذايي را به عنوان شب چره كه شامل گوشت و پلو است به مهمانان مي‌دهد.

در روز بعد مهمانان براي صرف نهار دعوت مي‌شوند و پس از خوردن غذا، پولي را به منزله‌ي كمك به عروس و داماد در آغاز زندگي‌شان در سيني مي‌گذارند. داماد پس از نهار توسط دوستانش به حمام برده مي‌شود و لباس عروسي بر تن او مي‌كنند غروب همان روز، عروس را با شادي و پايكوبي به خانه‌ي داماد مي‌آورند پدر عروس، نان و پنيري را در شالي ابريشمي مي‌گذارد، به عنوان سپيده بختي و بركت به كمر عروس مي‌بندد و او را به خانه‌ي بخت مي‌فرستد.

داماد پس از ورود عروس به خانه، ميوه‌هايي مانند انار، سيب و تخم مرغ رنگ كرده را به سمت افرادي كه در عروسي شركت كرده‌اند، پرتاب مي‌كند. با اين كار، جوانان با شور و هيجان براي گرفتن ميوه‌ها با يكديگر به رقابت مي‌پردازند. مادر داماد نيز نقل و نبات و برنج بر سر عروس مي‌پاشد و اين كار، نماد خوشبختي و بركت است فرداي آن روز مراسم گلن گورمه [گلين گؤرمه] برگزار مي‌شود كه در آن تمام فاميل عروس و داماد براي اين زوج هديه‌هايي را مي‌آورند.

در هنگام حنابندان عروس اين شعرها خوانده مي‌شود:

*
گلن حناقا قوربان [گلين حنانا قوربان] عروس قربان حناي تو
قد بالقكا قوربان [بوى-بوخونونا قوربان] قربان قد و بالاي تو
جواب
خالگا قوروانم من ٬ خالگا قوروانم من [ بنينه قوربانام من٬ بنينه قوربانام من]
هفت رنگ يپگ مينگزدم٬ [يئددى بوياقلى ايپك بزه­ديم] ابريشم هفت رنگ زينت دادم
تللرگ قوروانم من [تئللرينين قوربانىيام من]

*
اللره حنالده [اللرى حناليدير] دستهايش حنا زده است
گوزلره سرمه­لده [گؤزلرى سورمه­ليدير] چشمهايش سرمه كشيده است
به قز كيمنگ قزده؟ [بو قيز كيمين قيزيدير؟] اين دختر كيست؟
به قز تركينگ قزده [بو قيز تورك´ون قيزيدير] اين دختر، دختر ترك است
جواب
خالگا قوراونم من٬ خالگا قوروانم من [ بنينه قوربانام من٬ بنينه قوربانام من]
هفت رنگ يپگ مينگزدم٬ [يئددى بوياقلي ايپك بزه­ديم] ابريشم هفت رنگ زينت دادم
تللرگ قوروانم من [تئللرينين قوربانييام من]

در هنگام بردن داماد به حمام و يا برگزاري مراسم حنابندان فردي كه صداي خوبي داشته باشد، اشعاري را مي‌خواند و اطرافيان داماد و عروس در حالي كه به دور عروس يا داماد حلقه زده‌اند جواب خواننده را مي‌دهند. اين ابيات به اين ترتيب است:

*
بر كينگ با٬ دزنن [بير كؤينك وار٬ ديزيندن] يك پيراهن دارد تا زانويش
داماد٬ حناگا قوربان [كوره­كن حنانا قوربان]
سورمسه يتمز گوزنن [سورمه­سى ايتمز گؤزوندن] سرمه چشمانش پاك نمي‌شود
داماد حناگا قوربان [كوره­كن حنانا قوربان]

آلاديپ اپم اوزنن [آللاديب اؤپوم اوزوندن] او را فريب بدهم و صورتش را ببوسم
داماد٬ حناگا قوربان [كوره­كن حنانا قوربان] داماد فداي حناي تو،
قد بالنگا قوربان [بوى-بوخونونا قوربان] فداي قد و بالاي تو

اوچه گوزلر٬ مارال گلده [اووچو گؤزلر٬ مارال گلدى] آن آهو چشم رام آمد

*
بر كينگ با ابريشم [بير كؤينك وار ايپك] يك پيراهن دارد از ابريشم
داماد٬ حناگا قوربان [كوره­كن حنانا قوربان]
دوداقنا ديده ديشم [دوداغينا ديدى ديشيم] به لبهايش دندانم خورد (كنايه از بوسه)
داماد٬ حناگا قربان [كوره­كن حنانا قوربان]

نجور اولار مننگ ايشم؟ [نه جور اولار منيم ايشيم؟] كار من چطور خواهد شد
داماد٬ حناگا قوربان [كوره­كن حنانا قوربان] داماد فداي حناي تو،
قد بالنگا قوربان [بوى-بوخونونا قوربان] فداي قد و بالاي تو

اوچه گوزلر٬ مارال گلده [اووچو گؤزلر مارال گلدى] آن اهو چشم رام آمد

*
بر كينگ با قرمز [بير كؤينك وار قيرميزى] يك پيراهن دارد قرمز رنگ
داماد٬ حناگا قوربان [كوره­كن حنانا قوربان]
لور لور يانار اوزه [لور لور يانار اوزو] گونه‌هايش با تلالو مي‌درخشيد
داماد٬ حناگا قوربان [كوره­كن حنانا قوربان]

؟
داماد٬ حناگا قوربان [كوره­كن حنانا قوربان] داماد فداي حناي تو،
قد بالنگا قوربان [بوى-بوخونونا قوربان] فداي قد و بالاي تو

اوچه گوزلر٬ مارال گلده [اووچو گؤزلر مارال گلدى] آن اهو چشم رام آمد


Friday, November 04, 2005




حسن بايرو از طايفه بايهاي راميان

يكى از خانواده هاى سرشناس كه در عصر پهلوى نقش مهمى در كنار شاهان پهلوى و ارتش و دربار داشت خاندان (آتاباى) است.

حمله قواي ايلخاني به راهنمايي حسن بايرو به راميان

حسن بايرو از طايفه بايهاي راميان است، وي نيز با مشروطهطلبان مبارزه ميكرد وقتي كه عباسخان برادرزاده ايلخاني فرار كرد مردم با حسن بايرو برخورد تندي كردند. حسن بايرو سخت عصباني شده يكي از آنها را با تير مجروح ساخت و از راميان فرار كرد و به تركمنها پناهنده شد. او ديگر هيچ اميدي به برگشتن به راميان را نداشت. و چون زبانش تركي بود و با تركمنها نيز مراوده داشت و به زبان آنها صحبت ميكرد به زودي توانست اعتماد تركمنها را به خود جلب نمايد و حتي به گفتة برخي از بزرگان تركمن مانند تركمنهاي اهل سنت نماز ميخواند و قلوب آنها را به خود جلب كرده بود و تركمنها وي را گرامي و عزيز ميداشتند و از او حرف شنوي داشتند. بدين ترتيب وي با مهارت خاصي نيرويي از تركمنها را به دور خود جمع كرد و به كمك ايلخاني به راميان حمله كرد و نقشة آنها اين بود كه شبانه حمله نمايند ولي نقشه آنها عملي نشد و شب هنگام راميانيها از قضيه آگاه شده به مدافعه برخاستند. تركمنها و حسن بايرو به كمك ايلخاني به راميان حمله كرده بودند. نيروي حسن بايرو خيلي زياد نبود چرا كه تركمنها در اين دوره چنانكه ذكر كرديم اتحاد گذشته را نداشتند وعدهاي از آنها كه با سواد و دنيا ديده بودند هواخواهان نهضت مشروطيت شدند. لذا حسن بايرو نتوانست عدة بيشتري از تركمنها را جمعآوري نمايد. اما در اين جنگ حسن و نيروي ايلخاني شكست ميخورد و 18 نفر از تركمنها كشته مي شوند و حسن بايرو كه زخمي بود در حالت جراحت 6 نفر از راميانيها را به ضرب گلوله از پاي درآورد و بالاخره خودش توسط نوروز نامي كشته شده و سر از تنش جدا گرديد.

تركمنها كه به محل دفن كشتهشدگان خود بسيار اهميت ميدادند و چنانكه ذكر خواهد شد آنها بايد در سرزمين آباء و اجدادي خويش دفن ميشدند. نعش كشته شدگان را از راميانيها خريدند. آنها حسن بايرو را از خود و برادر خود ميدانستند و نعش وي را در آنجا نگذاشتند و سر و جسد وي را از راميانيها خريداري نمودند و شهيدش خوانده و در كنار روستايي به نام باغليمرامه از توابع طايفه قجوق دفن نمودند و در آنجا مقبرة وي را زيارت مينمايند و امروز هم تركمنهاي آن اطراف وي را از اولياء ميدانند و عزيزش ميدارند .


Thursday, November 03, 2005




لالايي هاي تركي زنان راميان

زناني كه براي دلتنگي‌هايشان لالايي مي‌خوانند

تهران _ 19 بهمن 1383 _ ميراث خبر
گروه هنر، آزاده شهميرنوري: زنان با لباس‌هاي قرمز، هل هله زنان در حالي كه طبق‌هايي بر سرشان گذاشته‌اند روي صحنه مي‌آيند و مي‌خوانند: «مبارك و مبارك، عروسي تون مبارك»
با حنا و هديه‌هايي كه براي عروس آورده‌اند آواز خوش آمد گويي خانواده داماد را براي تازه عروس مي‌خوانند و كف دست او را حنا مي‌زنند. يكي دايره به دست دارد و مي‌خواند ديگري دست مي‌زند و دستمال مي‌چرخاند. و چند نفر ديگر طبق‌ها را روي زمين جلوي عروس مي‌گذارند.

زنان راميان كه از استان گلستان به جشنواره موسيقي بومي زنان آمده بودند، مراسم حنا بندان‌شان را روي صحنه اجرا مي‌كردند، هم به زبان تركي شعر مي‌خوانند و هم فارسي. دختر شانزده ساله‌اي كه با مادرش آمده و در آواز‌خواني همراهي مي‌كند مي‌گويد: «همه زن‌ها و دخترها اين شعرها را بلدند، همه هم از قديم مانده، من هم از مادر‌بزرگم ياد گرفتم. هر روز وقتي در خانه پارچه مي‌بافد اين شعر‌ها را هم مي‌خواند مي‌گويد ياد عروسي خودم مي‌افتم اما آنقدر پير شده كه نمي‌توانست بيايد. اما وقتي قرار شد ما براي جشنواره بياييم هر روز با من تمرين مي‌كرد چند آواز جديد هم يادم داد.»

زنان راميان پارچه‌هاي زيبايي مي‌بافند و با آن لباس‌ها‌ي‌شان را مي‌دوزند رنگ‌هاي قرمز و سبز بيشتر از هر رنگ ديگري در آن به كار رفته است. گردنبند‌هاي سنگيني هم انداخته‌اند كه بلندي آنها يك متر است و تا روي دامن‌هاي‌شان ادامه دارد روي اين گردنبند‌ها سه رديف سكه 2 توماني قبل از انقلاب كه سوراخ شده و توسط بند به هم وصل شده‌اند به كار رفته است.
مي‌گويند: «از اين گردنبند‌ها هم مي‌توانيم بسازيم اما ديگر 2 توماني پيدا نمي‌شود. اگر باشد هم، دانه‌اي 30 تومان مي‌فروشند!»

بعد از آواز‌هاي عروسي نوبت لالايي‌هاي محلي مي‌شود. سميه كه مسن‌ترين زن گروه است در حالي كه انگار كودكي را بغل كرده دست‌هايش را تكان مي‌دهد و لالايي‌اي به زبان تركي مي‌خواند. مي‌گويند گاهي زنان راميان بدون اين كه اين آوازها را براي كودكي بخوانند براي خودشان مي‌خوانند. وقتي تنها مي‌شوند و وقتي پشت دستگاه پارچه بافي مي‌نشينند براي خودشان و دلتنگي‌هاي‌شان لالايي مي‌خوانند...

در شهر راميان استان گلستان زنان داستان‌هاي عاشقانه و حماسي را كه به بيت خواني مشهور است با دايره اجرا مي‌كنند. علاوه بر آن در مراسم مذهبي و ولادت امامان، مولودي خواني اجرا مي‌كنند. بيشتر موسيقي آنها بر پايه آواز است اما مردان راميان علاوه بر آواز ني نيز مي‌زنند كه اين كار ميان زنان متداول نيست.

وقتي آخرين آوازشان را اجرا مي‌كنند باز هم طبق‌ها را بر سرشان مي‌گذارند و هل هله كنان از صحنه خارج مي‌شوند... اگر اينجا خانه عروس بود طبق‌ها را با خود بر نمي‌گرداندند.


Tuesday, November 01, 2005




تركهاي قزلباش شهرستان راميان در شرق استان گلستان

اولين جشنواره فرهنگ اقوام ايران زمين

"رمضان يازرلو" از تركهاي قزلباش شهرستان راميان در شرق استان گلستان، حضور پرشور مردم در اين جشنواره را مورد تمجيد قرار داد و گفت: با توجه به اينكه تاكنون از اين نوع جشنواره‌ها در استان گلستان برگزار نشده بود، خوشبختانه مردم استقبال خوبي از خود نشان دادند.

وي با بيان اينكه تركهاي قزلباش در سطح كشور و به خصوص در استان گلستان از اقوام فراموش شده به‌شمار مي‌روند، ابراز اميدواري كرد اين جشنواره بتواند ارتباط لازم را بين اقوام ايجاد كند.


Home [Powered by Blogger]