Posted
10:00 AM
by Mehran Baharlı
تركهاي گرمسار- استان سمنان
مئهران باهارليhttp://mazandaran-turk.blogspot.com/
نوشته زير بازنويسي مطلبي است (همراه با اضافاتي چند) به همين نام در سؤزوموز.
سؤزوموزاستان سمنان شامل ٤ شهرستان سمنان، شاهرود، دامغان و گرمسار ميباشد. هرچند كه در هر چهار شهرستان اين استان گروههاي تاريخي از خلق ترك به طور پراكنده ساكن ميباشند، امروزه عمده تركهاي استان سمنان در شهرستان گرمسار متمركز شده اند. منطقه گرمسار كه تا اوايل قرن حاضر به “خوار ري“ شهرت داشته است در يكصد كيلومتري جنوب شرقي پايتخت تهران و بر سر راه اصلي تهران مشهد قرار دارد (در گذشته خوار شامل چهار بلوك [١] بود: بلوك قشلاق، بلوك ريكان، بلوك ياتري [٢]، بلوك آرادان). شهر گرمسار تا چندي پيش قشلاق [٣] ناميده مي شد و هنوز هم افراد مسن و پيران آنرا قشلاق تلفظ مي كنند.
اين دشت حاصلخيز از ديرباز مامن گروههاي مختلف كشور بوده است كه به علل مختلف به اين منطقه كوچانده شده و يا اينكه اختياري جهت کار و فعاليت های کشاورزی به منطقه وارد شده اند. همچنين گرمسار تا مدتي بعلت بدي آب و هوا بصورت تبعيدگاه درآمده و گروهي از ساكنين نقاط مختلف ايران و ايلاتي كه دست به چپاول و غارت زده و به مردم ظلم و تعدي مي نمودند و ياغياني كه از اوامر دولت وقت سرپيچي مي كردند (مانند عده ای عمدتا" کرد و لر در زمان قاجار و اوايل سلطنت پهلوی) به اين ناحيه تبعيد شده اند. بعدها اين طوايف به زراعت و دامداري پرداخته و ساكن اين منطقه شده اند.
امروزه تنوع ملي در اين منطقه از فارسستان به قدري است كه لقب جزيره اقوام به آن نهاده شده است [٤]. برنارد هوركاد عضو انجمن ايران شناسي فرانسه در تهران در اين باره مينويسد: "در دامنه هاي جنوبي البرز در شرق تهران بيست گروه عشايري از همه استانهاي ايران گرد آمده اند و از اين لحاظ در كنار دروازه پايتخت چكيده مردم شناسي تمامي كشور وجود دارد".
در حال حاضر ٧٠ درصد جمعيت گرمسار را دو مليت تبري، بيش از ٤٠٪ جمعيت (منسوب به ايل اليكايي يا علي كايي، عليکايي) [٥]و ترک، بيش از ٣٠٪ جمعيت (گروههاي ايلي اصانلو، پازوكي، نفر، باصري، قشقايي،...) تشکيل می دهند و حدود ٢٥ درصد ديگر جمعيت گرمسار از ايلات و طوايف منسوب به مليتهاي مختلفی است که جهت کار به اين منطقه سرازير شده اند. مهمترين اين گروهها عبارتند از فارس (مهاجرين استان مركزي، كاشاني ها، اهالي اردستان و نطنز، ...) ، عرب (عرب عامري، عرب معصومي، عرب سرهنگي، عرب درازي، كتي، سيدهاي طباطبايي، عراقی ، ميش مست، ...)، لر (هداوند، بختياري، زندي)، كرد (شادلو و قراچورلو)، گيلك، سمنانی، سرخه ای، ..... . ٥ درصد بقيه را کارمندان، سربازان و ماموران و حقوق بگيران دولتی تشکيل می دهند که البته به اين منطقه تبعيد شدند. جمعيت روستايي منطقه در سال ١٣٨٠ حدود ٥/٦٣ درصد بود، در حاليکه جمعيت روستايي کل استان سمنان ٣٠ درصد بوده است و اين نشان می دهد که بيش از دو برابر متوسط جمعيت روستايي استان در شهر گرمسار قرار دارد. در واقع، جمعيت روستايي همان اقوام عليکايي و ترک زبان و معدودی از طوايف مهاجر هستند.
ساختار ايلاتی جمعيت ساکن در گرمسار (آمار برگرفته شده از: سايت گرمسار نيوز ميباشد):
١- عليكايي: ٤٠٪
١- ترك: ٣٠٪
٣-متفرقه:
-سمناني، سرخه اي، بيابانكي: ٧٪
-مازندراني و كوهپايه اي: ٦٪
-اصفهاني، يزدي، كاشي، شيرازي:٦٪
-كرد، لر، عرب: ٣٪
-مشهدي، سبزواري، قوچاني: ١٪
-مناطق ديگر: ٢٪
٤- كارمندان:٥٪
تركهاي شهرستان گرمسار:
در اين منطقه مانند تمام نواحي ايران به توپونيم هاي تركي بسيار ميتوان برخورد كه يادگار اسكان تركهاي باستان (چمن كنگرخاني، كوه هاي جابان، رود گلزگن)، تركهاي ميانه (محال قزانچاي) و تركهاي متاخر (رود دليچاي به تركي به معني رود ديوانه، كوههاي قاري داغ يا قارلي داغ به تركي يعني كوه برفي، قرا هرانده) در اين منطقه است. سردره خوار و دشت خوار گرمسار فعلي طي چند قرن اخير همواره مورد توجه حكام و سلاطين ترك ايران بوده و به منظور ايجاد حفاظي براي شرق و نواحي جنوب تهران پايتخت بعدي دولت تركي قاجار (نواحي غرب و بخشي از جنوب استان تهران اساسا ترك نشين و جز آزربايجان جنوبي است) از تجاوزات مكرر سواران تركمن، گروههايي از ايلات مختلف از جمله تركها به اين ناحيه كوچ داده شده اند. ازجمله شاه اسماعيل صفوی بنيانگذار امپراتوري تركي-آزربايجاني صفوي هنگامي كه برای سرکوبی عليکا ضمن اشغال قلعه استوناوند، وارد منطقه خوار گرديد تعداد زيادی از سربازان و سرکردگان خود را همراه با ايلاتشان دراين منطقه گماشت. اغلب سربازان و سرکردگان مذكور از اقوام ترک قزلباش (اصلا از آناتولي-تركيه امروزي) بودند.
ريشه اغلب ترکهاي مقيم در گرمسار که اكنون حدود ٣٠ درصد ساختار جمعيتی اين منطقه را تشکيل می دهند همان اقوام و ايلات، سربازان و سرکردگان ارتش قزلباش شاه اسماعيل هستند که با رضايت خاطر در اينجا ماندگار شدند ( بر خلاف كردها و لرها كه تبعيد شده اند). اين گروهها با مرور زمان در زمينهاي حاصلخيز رودخانه حبله رود، تنها رودخانه منطقه به کار کشت و زرع پرداخته و در اين منطقه ماندگار شده اند. در گذشته شمار تركهاي ساكن در شهرستان گرمسار بسيار بيشتر از تعداد امروزي آنها بوده است. هم اکنون بازماندگان اين طوايف همراه با گروههاي تركي ديگري مانند پازوكي، نفر، قشقايي و باصري و در کنار هم توده ترك در گرمسار را تشكيل ميدهند.
در اين نوشته به كوتاهي به چند گروه ايلي ترك متاخر ساكن استان سمنان فارسستان اشاره ميشود:
١- اصانلو، اوصانلو، آصانلو، آسانلو، اوسانلو، اسانلو ها، اوسالو، اوصالو، اوصاللو، اوساللو، عيسالو (Usalu Usalı Osanlou Osanlu Asanlu)
از جمله مهمترين ايلات ترك سردره خوار و دشت خوار (گرمسار فعلي) ايل اصانلو است. بسياري از محققين اوصانلوهاي امروزي را با تيره اوسالوي ايل افشار (بعضا به خطا عيسالو گفته ميشود) مرتبط دانسته و كلمه اوصانلو را واريانت اوسالو شمرده اند. دائره المعارف اسلام نيز اوسانلو-اوصانلوهاي پراكنده در نواحي جنوب درياي خزر را با اوسالوها=اوساللوها كه تيره اي از طائفه افشار ميباشند يكي دانسته است. ايل اوصانلوي كنوني از ايلات خمسه آزربايجان (استانهاي زنجان و قزوين كنوني) است كه در مركز شهرستان زنجان به دامپروري و كشاورزي روزگار مي گذرانيده است (امروزه در اين ناحيه در محل التصاق رود بزينه كه از كوههاي غربي خرقان سرچشمه ميگيرد و رود قزل اؤزهن، قريه اي بنام اوصانلو وجود دارد). اين ايل به نواحي مذكور احتمالاً از جنوب مراغه مهاجرت نموده بود.
آغا محمدخان قاجار شاه ترك ايران پس از تاسيس دولت تركي آزربايجاني قاجاريه و انتخاب تهران به پايتختی خود، در سال ١٢١٠ ه.ق. برای حراست از تهران از حملات تركمنها بخشي (١٢٠٠ خانوار) از ايل ترك اصانلوي مذكور را از خمسه آزربايجان به استان تهران و سمنان خوار كوچانيده است. آسانلو ها در گذشته همواره نقش تعيين كننده اي در اوضاع سياسي منطقه داشته اند. عده اي از افراد ايل اوصانلو كه در خدمت ارتش دولت تركي آزربايجاني قاجار بودند به همراه سران اين ايل در جنگهاي عديده اي شركت كرده اند. از سران و روساي ايل اصانلو در دوره سلطنت رضاخان نيز ميتوان از رشيد سلطان، سيف اله خان، آقارضاخان و جليل خان نام برد.
آسانلوها پس از آنكه در گرمسار ساكن شده اند، دامداري و گله داري شغل عمده ايشان گشته است. در آن ايام تعداد آنها بيش از هزار و دويست خانوار ميبود. مهمترين طوايف اين ايل عبارتند از قباخلو (Qobakhlou, Qobaqlı)، قزلو (Qozlou, Qozlu)، جورابلو (Corablı, Jorablou) ، ترامشلو (Töremişli, Torameshlou) ، چوزوكلو (Chozouklou Çözüklü)، ميرآخورلو (Miraxırlı, Mir Akhorlou) ، چاپشلو (Chapeshlou, Çepişli) ، يوردخانلو (يوردخانی) (Yurdxanlı, Yourdkhanlou) ، رشمه لو (Rashmehlou, Reşmeli)، خالقلو (خالقی) (Khalqolou, Xalqlı)، ايمان خانلو(İmanxanlı, Iman Khanlou) و كنشلو (Köneşli, Koneshlou). در سالهاي اخير آسانلوها در روستاهاي ده سلطان، دولت آباد، سعدآباد، سوداوغلان، مگس تپه، فند، شاه سفيد، ياتري سفلي، رشمه، محمود آباد، موقوفه، محمودآباد نايب ابراهيمي و غيره ساكن بوده اند.
ريشه نام اصانلو:
"ساكاها" (Sacae) در قرون ٢ و ٣ پيش از ميلاد تحت حاكميت اتحاد طوائفي بنام "اوسون" بوده اند كه زبانشان تركي ولي تبارشان مغولي بوده است. اوسونها بعدها به دو گروه "كانگلي" و "آلاني" تقسيم شده اند كه اين گروه دوم به نواحي مجاور درياي خزر مهاجرت نموده است. اوسونها در اثر حملات متوالي تركهاي آلتايي در قرون ٥ و ٦ ميلادي بافت و انسجام طائفه اي خويش را از دست داده اند. "اوسون" ويا "ياسون" به مغولي-تركي به معني خانوار و تيره ميباشد. همچنين "اوس"، "اوص" در زبانهاي مجاري (os, osh) توركي چواشي (ios)، تركي (yas ،yaş) و ديگر زبانهاي اورال آلتايي (eĉie, aĉ'ĉe, as'i, ässe, es, aš, jase, azä, âĉĉê, ića, iz'a, oće, isä, ese, as, ôs, ais) به معاني نيا، باستاني، پدربزرگ، مسن، برادر و يا دايي بزرگتر ميباشد. (منشا كلمه تركي-مغولي "ياسا" به معني قانون و آداب و عرف نيز احتمالا از همين ريشه است). همچنين اين كلمه در زبانهاي اورال آلتايي و توركي (تركمني، تاتاري، چواشي، چغتايي، باشقردي، اويغوري، كاماس، خاراكاس ...،) به اشكال äs, is, važov, as, vežer, uus, es, oz, ôš, موجود بوده و به معاني توانايي، حافظه، درك، هوش، ذكا، دراكه، روان، عاقل، تيز هوشي بكار رفته است.
٢- پازوكي-بازوكا (Pazuki, Bazooka)
ايل ترك پازوكي حدود ۴۰۰ سال پيش در زمان سلطنت خاندان تركي صفويه (دوره شاه اسماعيل صفوي) همراه با ايل "آسايشلو" از اورميه آزربايجان تبعيد شده و اكثريت آنها در خوار و ورامين و بخشي نيز در روستاهاي طرود و حصاربن فيروزكوه اسكان يافته اند. طبق كتاب "سفر به استرآباد، مازندران و گيلان" و برآوردهاي صنيع الدوله تعداد آنها بالغ بر ٦٠٠-٧٠٠ خانوار ميشده است كه عموما در راديان (آرادان) كه مركز و مهمترين روستاي خوار ميباشد و نيز در شاه بوغ (شاه بوداغ) ساكن شده بودند. امروز نيز آرادان و شاه بوداق محل تمركز تركهاي پازوكي است. بازوكيها هنوز به زبان ملي خود تركي سخن ميگويند هرچند كه تمام آنها به رواني فارسي نيز صحبت ميكنند.
٣- نفر
تركهاي نفر در روستاي قشلاق نفر ساكن هستند. زبان طائفه نفر شيوه اي از تركي آزربايجاني (جنوبي) بشمار ميرود. افراد ايل نفر اصلا از شيراز به گرمسار مهاجرت كرده اند. ايل تركي نفر كوچكترين ايل اتحاديه طوائف بئش اويماق (خمسه) ميباشد. (ديگر ايلهاي كنفدراسيون خمسه عبارتند از اينانلو، بهارلو، باصري و عرب). ايل نفر خمسه عموما در ناحيه گراش ساكن بوده و شمارشان به چند صد خانوار بالغ ميشود. در تركيب ايل ترك نفر در جنوب ايران، گروههاي كوچك عرب و لر نيز داخل شده است. گفته ميشود نام ايل نفر ماخوذ از نام حاجي حسينقلي خان نفر است كه رئيس با اعتبار و متنفذ اين ايل در دربار نادرشاه افشار و خاندان زند بوده است. صنيع الدوله تعداد آنها را ٣٠ خانوار ذكر كرده است.
٤- باصري
ايل باصري كه به لحاظ تباري تركيبي از گروههاي لر، عرب و ترك ميباشد، نيز مانند ايل تركي نفر يكي از ايلات پنجگانه بئش اويماق (كنفدراسيون خمسه) جنوب ايران ميباشد. اين ايل محتملا از خراسان به اين ناحيه كوچ كرده است.
٥-قشقايي
در دو سده گذشته چندين خانوار از گروههاي ترك قشقايي (همچنين ايلزاده بختياري، ميش مست عرب ...) به طائفه تبري (مازندراني) اليكايي ملحق شده اند. اين گروههاي ترك اكنون به لهجه ساروي (مربوط به ساري) از زبان تبري (مازندراني) سخن ميگويند.
٦- كردهاي ترك تبار
كردهاي گرمسار شامل دو طايفه شادلو (Şadlı Shadlou) و قراچورلو(Qaraçorlu Qarachorlou) مي باشد. اگر نه همه، حداقل بخشي از اين گروهها را تركهاي كرد شده تشكيل ميدهد. تاريخ استقرار آنها به سال ۱۰۰۶ ه ق كه حركت كردها از جنوب قفقاز (آزربايجان شمالي) به آزربايجان جنوبي و از آنجا به خوار و ورامين و از آنجا به خراسان انتقال يافته اند، ميرسد. اين دو گروه كه در روستاهاي حسن آباد كردها، علي آباد، قلعه خرابه و جليل آباد ساكنند جمعيتشان در سال ١٩٣٢ طبق برآورد مسعود كيهان ١٢٠ خانوار بوده است.
نگاهي به وضعيت تركهاي شهرستان گرمسار:
تركهاي ساكن در شهرستان گرمسار بخشي از خلق ترك با تاريخ و مذهب و زبان و تبار مشترك ميباشند. اينان هرچند در نزديكي شرقيترين مناطق آزربايجان جنوبي (يعني مناطق ترك نشين غرب و جنوب استان تهران) قرار دارند به سبب دوري جغرافيايي از بدنه اصلي توده ترك در آزربايجان و خراسان بشدت از روند از دست دادن زبان مادري و ملي خود تركي آسيب ديده اند. روند مسخ فرهنگ و هويت تركي و از دست دادن زبان ملي-مادري تركي را سياست فارس سازي (فارسلاشديرما، تفريس) دولت، كه اضافتا سعي در تراشيدن و پررنگتر كردن هويت طائفه اي و جايگزين كردن اين هويت قبيله اي به جاي هويت ملي ترك براي گروههاي ايلي ترك ايران دارد تشديد كرده و باعث ايجاد بحران هويت براي گروههاي ترك سراسر ايران بويژه آنهايي كه در خارج آزربايجان ساكنند (مانند شمال خراسان و جنوب ايران) و يا تعلق طائفه اي دارند شده است.
در همين راستاست كه در تمام منابع رسمي و غيررسمي ايراني-فارسي گروههاي ايلي و جغرافيايي ترك ايران مانند قشقايي ها و تركهاي خراسان هر كدام به شكل گروههاي منفرد، جدا و پراكنده ترك زبان و نه به شكل زير گروههاي خلق و مليت ترك معرفي ميشوند و بدين ترتيب سعي ميشود كه خلق ترك در ايران از يك مليت واحد و منسجم داراي اكثريت به دهها گروه مختلف پراكنده و جداي ترك زبان اقليت تبديل شود. به همين جهت است كه ميبايست هميشه و با اصرار تاكيد شود كه تمام گروههاي ترك ايران فارغ از استان و اراضي محل سكونتشان و يا لهجه و شيوه تركيشان ويا طائفه شان، همه بخشي از خلق و مليت واحد ترك در ايران ميباشند. همچنين ميبايست تاكيد شود كه تركهاي ايران و آزربايجان و خراسان "ترك" اند نه "ترك زبان". (منظور نژادپرستان وطني از كاربرد تعبير تركزبانان براي خلق ترك، اين است كه گويا اين خلق اصلا فارس و آريايي بوده كه بعدها زبان خويش را به تركي تغيير داده است).
تركهاي استان سمنان و شهرستان گرمسار مانند ديگر تركهاي فارسستان در معرض خطر نابودي كامل آنهم در مدت زمان بسيار كوتاهي قرار دارند. در اين استان نيز مانند همه جاي ايران، تركها از آموزش و تحصيل به زبان ملي و مادريشان محرومند، هيچ نشريه تركي زبان و يا برنامه راديو تلويزيوني محلي به زبان تركي، زبان ٣٠٪ از جميعت شهرستان موجود نيست. همچنين هيچ گونه انجمن، نهاد و تشكل دولتي و يا غير دولتي براي بررسي، حفظ ويا نشر زبان، موسيقي و يا فرهنگ تركي در شهرستان گرمسار-استان سمنان وجود ندارد. در نتيجه اين سياستهاست كه اكثريت مطلق تركهاي شهرستان گرمسار نيز مانند بسياري ديگر از تركهاي ايران زبان ملي و مادري خود تركي، اين مهمترين عامل تشكل هويت ملي و مليت ترك خود را از دست داده و آغاز به تكلم به زبان فارسي نموده اند. در واقع بخش قابل ملاحظه اي از فارس زبانهاي گرمسار ترك تبارند. در تهران نيز به سال ١٩٨٧ تنها حدود ٢٨ خانواده ويا ٤٣ نفر به طور مشخص وابسته به طائفه اصانلو زندگي مينمودند و اين نشانگر آن است كه اين گروه تركي تقريبا تماما در خلق فارس استحاله يافته است. (فارسزبانهاي ترك تبار ايران حدود ٣٠٪ از جمعيت فارس زبان امروزي راتشكيل ميدهد). تحصيل به زبان مادري خود زبان تركي در دوره ابتدائي مدارس و تاسيس كانال تلويزيوني سراسري به زبان تركي در مرحله نخست و سپس رسميت زبان تركي در مقياس سراسري، براي جلوگيري از تشديد بحران هويت قومي و عقب ماندگي مدني و استحاله تركهاي گرمسار و ديگر تركهاي ايران در قوميت مسلط فارس ضروري است.
گرچهيه هو !!!
[١]- بؤلوك=بؤل+وك [بلوك]: از مصدر بؤلمهك تركي، به معني بخش، قسمت، منطقه، گروه، دسته نظامي.
[٢]- ياتر [ياتير] : به تركي مرقد، زيارتگاه.
[٣]- قيشلاق=قيش+لاق [قشلاق]: يكي از رايجترين نامهاي جغرافيايي در ايران. كلمه اي تركي و به معني فصل سرد و يا محل گذراندن موسم سرد و زمستان. از اين معني دوم مجازا پادگان كه سربازان زمستان را در آنجا بسر ميبردند.
[٤]- از ديگر ويژگيهاي شهرستان گرمسار اين است كه گرمسار يكي از بالاترين آمار نسبت جمعيت را در افراد داراي تحصيلات عاليه دارا ميباشد (به ازاء هر ۷۵ نفر يك نفر بامدرك كارشناسي). همچنين شهرستان گرمسار با توليد حدود ۷۰ درصد نمك و ۶۰ درصد پودرسولفات سديم كشور رتبه اول توليد اين دو ماده را دركشور به خود اختصاص داده است.
[٥]- منشا ايل اليكايي، منطقه اليكا در چالوس ميباشد. ييلاق آنها شامل ارتفاعات شمال گرمسار معروف به گيلور و مناطق ييلاقي (ييلاق=يايلاق، كلمه اي تركي و ضد قشلاق است) فيروزكوه، دماوند و پلور در استان تهران و قشلاق آنها حواشي كوير شرق و غرب گرمسار است . اين ايل كه شامل نه طايفه است ( گيلوري ، قندالي، قاسمي، عاشوري، ابوالي يا ابولي، شاه حسيني، قنبري، گليني و كاشاني) در حال حاضر ٤٠٪ جمعيت شهرستان گرمسار را تشكيل مي دهد.
http://www.iraniec.com/images/semnan.GIF
http://www.garmsarnews.com/Garmsar/Garmsar٠٦٠.htm
Posted
4:11 PM
by Mehran Baharlı
'اصلي و كرم' قزلباش توسط 'محمد رجبلي' از نوازندگان قزلباش منطقه راميان استان گلستان در تالار رودكي طنين انداز شدقطعه موسيقايي 'اصلي و كرم' قزلباش در تالار رودكي طنين انداز شد
تهران - قطعه موسيقايي 'اصلي و كرم' توسط 'محمد رجبلي' از نوازندگان قزلباش منطقه راميان استان گلستان ، در تالار رودكي طنين انداز شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگي ايرنا ، 'محمد نعيمي' عصر شنبه در نخستين روز از هفتمين جشنواره موسيقي نواحي در مورد ايل قزلباش اظهار داشت : در شهرستان راميان هفت طايفه ترك قزلباش وجود دارند كه از 250 سال قبل به اين منطقه مهاجرت كردند.
وي ساز دو تار را مخصوص موسيقي مقامي منطقه دانست و گفت : نواختن اين ساز نيازمند استفاده از انگشتان دست برخلاف ديگر مناطق است و همچنين مقام نوازي در راميان توسط ساز ني منحصر بفرد است.
نعيمي افزود : متاسفانه در رامين هم اكنون فقط يك نفر ساز دو تار مي نوازد كه آنهم به سبب پيري ديگر قادر به اجراي عمومي براي مردم نيست.
وي اظهار داشت : منظومه هاي 'گل و بلبل' ، 'كوراغلو' و 'زهره و طاهر' از موسيقي هاي مورد علاقه قزلباش ها است.
'محمد نعيمي' همراه با ساز دوتار بخش هايي از داستان 'گل و بلبل' را در تالار رودكي اجرا كرد.
همچنين 'محمد رجبعلي' ديگر هنرمند قزلباش در ادامه اين مراسم سوگنامه 'كيناس' را كه مربوط به روايت پهلواني است كه در جنگ جهاني اول در راستاي حمايت از مردمان منطقه اش شهيد شده بود، اجرا كرد.
'عزيز ضيائف' هنرمند موسيقايي كشور تاجيكستان نيز در اين مراسم بخش هايي از منظومه كوراغلو را توسط ساز دوتار اجرا كرد.
'غفور قزاق' و 'مصطفي قزاق' در نخستين روز از اين جشنواره ، قطعات 'دلتنگ وطن' و شخصيت هاي اسطوره اي قزاق ها را اجرا كردند.
در اين مراسم عاشق هاي آذري زبان نيز از مناطق شاهسون توسط 'حيدر محمودي' ، همدان توسط 'جواد حسينقلي پور' و 'اسد فرجي' و ساوه توسط 'حسن بوداغي' به اجراي برنامه پرداختند كه با استقبال مخاطبان در سالن همراه شد.
فراهنگ**9187**
انتهای خبر / خبرگزاری جمهوری اسلامی (ايرنا) / کد خبر 30385655
Posted
5:53 AM
by Mehran Baharlı
جغرافياي انساني خلق ترك در ايران
مئهران باهارلي
اودگون، بوز آيي، سيغير ايلي
Odgün, Boz Ayı, Sığır İli
چهارشنبه، ١٨ فوريه- ٢٠٠٩
سؤزوموز
ايران موطن بيش از ٣٥ ميليون تن ترك زبان مي باشد. روند خودآگاهي ملي و سير ملت شوندگي اين توده عظيم مخصوصا در دو دهه اخير آن چنان سريع بوده است كه امروز به راحتي مي توان به جاي صحبت از "گروههاي گوناگون ترك زبان"، از وجود و قوام "ملت ترك" ساكن در ايران سخن راند.
سه زيرگروه جغرافيائي خلق ترك در ايران:
خلق ترك ساكن در ايران، از سه زيرگروه جغرافيائي مشخص تشكيل يافته است. از اين سه زيرگروه جغرافيائي، ساكنين زيرگروه شمال غرب باشندگان در وطن، و زيرگروههاي جنوب-مركز و شمال شرق ايران در شمار دياسپوراي ملت ترك محسوب مي شوند:
يك- زيرگروه جغرافيائي شمال غرب: بدنه اصلي ملت ترك در ايران در ناحيه شمال غرب كشور ساكن است. اين منطقه كه در ادبيات سياسي "آزربايجان جنوبي" ناميده مي شود مركز ثقل تركزبانان ساكن در ايران مي باشد. آزربايجان جنوبي كمابيش معادل "مملكت آزربايجان" در نظام سنتي و بومي "ممالك محروسه" دولتهاي توركي سلجوقي تا قاجاري است. "مملكت آزربايجان" و يا "آزربايجان جنوبي" اقلا شامل همه "آزربايجان ائتنيك" است. برخي آنرا معادل "آزربايجان تاريخي" و يا "آزربايجان سياسي" كه هر دو بزرگتر از "آزربايجان ائتنيك" مي باشند دانسته اند. زيرگروه جغرافيائي شمال غرب و يا "آزربايجان ائتنيك" شامل بخشهاي پيوسته ترك نشين شمال غرب كشور پيش از سالهاي ١٩٠٦-١٩٠٥ يعني سال شكست جنبش مشروطه و آغاز حاكميت عملي قوميتگرائي فارسي بر بروكراسي، دولت و جامعه ايران است. آزربايجان ائتنيك نواحي ترك نشين استانهاي دوازده گانه امروزي آزربايجان شرقي (همه)، آزربايجان غربي (اكثر)، اردبيل (همه)، زنجان (همه)، همدان (اكثر)، قزوين (همه)، مركزي (اكثر)، گيلان (بخشي)، كردستان (بخشي)، تهران (بخشي)، قم (بخشي) و كرمانشاهان (بخشي) در سالهاي ١٩٠٥-١٩٠٦ را در بر مي گيرد و متروپل تهران را نيز شامل مي شود. اكثريت مطلق تركان متعلق به اين زيرگروه جغرافيائي ملت ترك به لهجه آزربايجاني و اندكي نيز به لهجه سنقري زبان تركي متكلم اند.
دو- زيرگروه جغرافيائي شمال شرق: اين زيرگروه جغرافيائي، تركان پراكنده در استانهاي امروزي خراسان شمالي، خراسان رضوي، گلستان، مازندران، سمنان و خراسان جنوبي را شامل مي شود. تركان متعلق به اين زيرگروه جغرافيائي به دو گروه لهجه خراساني و آزربايجاني زبان تركي متكلم اند. "افشاريورد" و يا ناحيه پيوسته ترك نشين در شمال شرق ايران در محدوده اين زيرگروه جغرافيائي قرار دارد.
سه- زيرگروه جغرافيائي جنوب-مركز ايران: اين زيرگروه جغرافيائي همه تركان ايران به جز دو زيرگروه جغرافيائي شمال غرب و شمال شرق ايران را شامل مي گردد. اكثريت مطلق تركان متعلق به اين زيرگروه جغرافيائي به گروه لهجه هاي آزربايجاني و اندكي (ابولوردي) به لهجه خراساني زبان تركي متكلم است. "قاشقاي يورد" و يا ناحيه پيوسته ترك نشين در جنوب ايران در محدوده اين زيرگروه جغرافيائي قرار دارد.
تركهاي ساكن در شمال غرب كشور و يا آزربايجان جنوبي كه شامل كلان شهر تهران نيز مي باشد، ٨٠،٣% از كل خلق ترك ساكن در ايران (اقلا ٢٩،٠% از كل جمعيت ايران)؛ تركهاي ساكن در جنوب ايران ١١،٦% از كل خلق ترك ساكن در ايران (اقلا ٤،٢% از كل جمعيت ايران)؛ و تركهاي ساكن در شمال شرق كشور ٨،١% از كل خلق ترك ساكن در ايران (اقلا ٢،٩% از كل جمعيت ايران) را تشكيل مي دهند. با اين حساب شمار تركهاي ايران، اقلا ٣٦،١% از كل جمعيت ايران و يا بيش از يك سوم آن است.
سه زيرگروه لهجه اي خلق ترك در ايران:
در ايران به شش زبان از زبانهاي عضو خانواده زبانهاي توركي (Turkic) سخن گفته مي شود. اين زبانها عبارتند از تركي (Turkish)، تركمني، خلجي، قزاقي، ازبكي و اويغوري. در اينجا به دو نكته مي بايست توجه كرد. نخست آنكه "توركي"Turkic نام خانواده زباني و "تركي"Turkish نام يكي از زبانهاي داخل در اين خانواده زباني است. براي نشان دادن فرق بين اين دو مفهوم متفاوت در زبان فارسي، نام خانواده زباني به شكل "توركي" و نام زبان مشخص به شكل "تركي" نوشته مي شود. قبلا هر دوي اين مفاهيم با نام يكسان "تركي" ناميده مي شدند (مانند "لاتيني" كه هم نام يك خانواده زباني و هم نام يكي از زبانهاي داخل در آن خانواده زباني است). بنابر اين مقصد از توركي ازبكي و تركي آزربايجاني، به ترتيب زبان ازبكي متعلق به خانواده زبانهاي توركي و لهجه آزربايجاني زبان تركي مي باشد. دوم آنكه مراد از زبان "تركي" در اينجا شاخه شرقي توركي اوغوز غربي است. شاخه غربي توركي اوغوز غربي، كه آن هم زبان تركي ناميده مي شود لهجه هاي عثماني-تركيه اي اند و در ايران رايج نيستند (شاخه شرقي توركي اوغوز، زبان تركمني و لهجه هاي وابسته است).
زبان تركي، كه زبان اول ايران به لحاظ شمار متكلمين آن است، در اين كشور داراي سه گروه لهجه هاي "آزربايجاني"، "خراساني" و "سنقري مي باشد. اين وضعيت مشابه وضعيت زبان كردي در ايران است كه در اين كشور داراي سه گروه لهجه هاي كرمانجي، سوراني و جنوبي (كلهري، كرمانشاهي و...) مي باشد با اين تفاوت كه فرق بين لهجه هاي آزربايجاني، سنقري و خراساني زبان تركي بسيار كمتر از فرق بين لهجه هاي كرمانجي، سوراني و جنوبي زبان كردي است (بسياري از زبانشناسان كرمانجي و سوراني و جنوبي كه بينشان تفاهم متقابل وجود ندارد را به عنوان زبانهائي عليحده و جداگانه مي پذيرند).
گروههاي لهجه اي زبان تركي در ايران عبارتند از:
يك-گروه لهجه هاي آزربايجاني زبان تركي: اين گروه، پرمتكلمترين لهجه زبان تركي بوده و زبان اكثريت مطلق خلق ترك در ايران است. اين گروه لهجه ها، زبان دو زيرگروه جغرافيائي "شمال غرب" (آزربايجان جنوبي) و "مركز- جنوب ايران" است و به اين اعتبار، لهجه اي سراسري مي باشد. لهجه هاي گوناگون تركان ساكن در جنوب و مركز ايران به جز ابيوردي، فارغ از منشاء ايلي و يا تباري متكلمينشان، همه جزء گروه لهجه هاي آزربايجاني زبان تركي شمرده مي شوند. لهجه هاي آزربايجاني زبان تركي، همچنين زبان همه تركان منسوب به شاخه شرقي اوغوز غربي ساكن در قفقاز (آزربايجان، ارمنستان، گرجستان، داغستان)، آسياي صغير (شرق و جنوب شرقي تركيه) و خاورميانه (عراق، سوريه، اردن، لبنان و اسرائيل) بوده و به اين اعتبار زباني منطقه اي است.
ب-گروه لهجه سنقري" زبان تركي: اين گروه كه كم متكلمترين لهجه زبان تركي است در واقع لهجه اي ويژه از گروه لهجه هاي آزربايجاني زبان تركي مي باشد. اين لهجه صرفا در يك منطقه مشخص آزربايجان يعني در بخشهاي آزربايجاني استان كرمانشاهان (عمدتا شهرستان سنقر) در شمال غرب كشور بكار ميرود. اين گروه لهجه اي منحصرا در آزربايجان جنوبي و ايران رايج است.
ج-گروه لهجه هاي خراساني" زبان تركي: اين گروه در شمال شرق ايران در بخشهاي ترك نشين استانهاي امروزي خراسان شمالي، گلستان، مازندران، خراسان رضوي، خراسان جنوبي و بخشهائي از استان سمنان و منطقه ملي موسوم به "افشار يورد" و يا "سلجوق" كه در داخل آن قرار دارد رايج مي باشد. علاوه بر آن، گروههايي چند از خلق ترك كه به لهجه خراساني زبان تركي و يا لهجه هاي نزديك به آن متكلمند در خارج شمال شرق ايران در ديگر نقاط كشور نيز يافت ميشوند. به عنوان نمونه لهجه تركان ابيوردي ساكن در استان فارس، يكي از لهجه هاي زبان تركي است كه علي رغم سكونت متكلمين آن در جنوب ايران، در ميان گروه لهجه هاي خراساني زبان تركي و يا لهجه هاي مابين خراساني و آزربايجاني جاي داده ميشود. اين گروه لهجه اي منحصرا در ايران رايج است (در برخي منابع، از وجود گويشوران به تركي خراساني در مناطق جنوبي جمهوري تركمنستان ذكر شده است).
متكلمين به لهجه هاي آزربايجاني زبان تركي در خارج آزربايجان
در ايران متكلمين به لهجه هاي آزربايجاني زبان تركي در خارج آزربايجان را ميتوان به سه بخش تقسيم كرد:
١-گروههاي تاريخي پيش-آزربايجاني: اينها گروههاي تاريخي و بومي ترك هر منطقه اند كه از ديرباز، به ويژه در دوره امپراتوريهاي توركي غزنوي-سلجوقي-خوارزمشاهي-موغولي در اين نقاط سكونت نموده اند و به يكي از لهجه هاي پيش-آزربايجاني سخن ميگويند.
٢-گروههاي تاريخي آزربايجاني: گروههاي تاريخي و بومي ترك هر منطقه اند كه در دوره امپراتوريهاي تركي قاراقويونلو-آغ قويونلو-صفوي-افشاري در اين نقاط سكني گزيده و به يكي از لهجه هاي آزربايجاني سخن ميگويند. خاستگاه تباري و مسقط الراس همه گروههاي تاريخي آزربايجاني؛ تركيه (آزربايجان تركيه، همچنين مركز و غرب آن)، جمهوري آزربايجان، عراق-سوريه و آزربايجان جنوبي است.
٣-گروههاي مهاجر آزربايجاني: گروههاي مهاجر متكلم به لهجه هاي آزربايجاني اند كه در قرون نوزده و بيست و در دو دوره قاجار و پهلوي از آزربايجان جنوبي به اين نقاط مهاجرت نموده اند.
اغلب تركان خراسان و بخشهائي از تركان ايران مركزي (استان اصفهان، ....) از گروههاي تاريخي پيش آزربايجاني اند. در مورد بقيه تركان ساكن در جنوب و مركز ايران، هرچند بدنه اصلي اين دسته را گروههاي تاريخي آزربايجاني تشكيل مي دهند، اما آنها به لحاظ تباري و لهجه اي، در اصل تركيب سه گروه مذكورند، يعني اساس آنها را گروههاي تاريخي آزربايجاني كه با گروههاي تاريخي پيش-آزربايجاني و گروههاي مهاجر آزربايجاني آميخته شده اند تشكيل مي دهد.
سه حوزه عشايري خلق ترك:
عشاير ترك ساكن در ايران را مي¬توان در سه حوزه تقسيم بندي كرد. اين تقسيم بندي در انطباق با زيرگروههاي جغرافيائي خلق ترك ساكن در اين كشور مي باشد. گروههاي داخل در اين حوزه ها، تنها شامل آن بخش از خلق ترك است كه هنوز هويت ايلي خود را حفظ نموده اند. قابل ذكر است كه امروز صرفا بخش كوچك و تقليل يابنده اي از گروههائي كه هويت ايلي خود را همچنان حفظ نموده اند داراي حيات كوچرو مي باشند:
يك-حوزه عشايري شمال غرب و يا آزربايجان جنوبي: اين حوزه كه منطبق بر آزربايجان ائتنيك است شامل استانهاي آزربايجان غربي، آزربايجان شرقي، اردبيل، گيلان، همدان، تهران، قم، قزوين، زنجان، مركزي، كردستان و كرمانشاه مي¬باشد.
تعدادي از هويتهاي عشايري ترك اين حوزه عبارتند از: شاهسئوه¬ن (شاهسون)، قاجار، قاراپاپاق (قره پاپاق)، قاراداغلو (قره داغ)، قاراگؤزلو (قره گوزلو)، قاراقويونلو (قره قوينلو)، خدابنده¬لو (خارابانتو-خيرماندالي)، ياريم تاقلي (يارم طاقلو)، ....
تعدادي از ايلات ترك هنوز كوچنده در اين حوزه را ايلات شاهسون، قره داغ (ايل ارسباران)، قره پاپاق، شاهسون بغدادي، مغان و يارم طاقلو و .... تشكيل مي¬دهند.
دو-حوزه عشايري جنوب و جنوب غرب: اين حوزه شامل مناطق ملي فارسستان، عربستان، لرستان، لارستان و بلوچستان (شامل استانهاي چهار محال و بختياري، فارس، اصفهان، كهگيلويه و بويراحمد، بوشهر، يزد، خوزستان، كرمان، سيستان و بلوچستان و هرمزگان) مي باشد.
تعدادي از هويتهاي عشايري ترك اين حوزه عبارتند از: قشقائي، خمسه (ايناللو، بهارلو، نفر، ...)، افشار، بوچاقچي، آغاجري، قاجار، كنگرلو، چهرازي، لره¬كي، بهارلو، سيرجان، قرائي، گوندوزلو، رائيني، ....
تعدادي از ايلات كوچنده ترك اين حوزه جغرافيايي را ايلات قشقايي، خمسه، فارسيمدان، كشكولي، دره شوري، افشار، قرايي، بچاقچي و ... تشكيل مي¬دهند. اين حوزه، اكثريت عشاير كوچنده ترك كشور را در خود جاي داده است.
سه-حوزه عشايري شمال شرق: اين حوزه شامل استانهاي خراسان شمالي، خراسان جنوبي، خراسان رضوي، مازندران، گلستان و سمنان مي باشد.
تعدادي از هويتهاي عشايري ترك اين حوزه عبارتند از: گرايلو، قرائي، آينالو، مهينه¬اي، تميرلو، ناردين، گوداري، گوارسي، آلي ايلي، قاراقويونلو، بيات، قاراچورلو، ايمورلو، بوكانلو، جويانلو، بورانلو، قليجانلو، ...
جامعه تحليل رونده عشاير كوچنده ترك:
تا يك قرن پيش در ايران، تغيير و تحولات سياسي كلان كشور توسط دولتهاي تركي عمدتا آزربايجاني كه خانواده حاكمشان داراي منشاء ايلي بود مانند سلجوقي، ايلدنيزلي، قاراقويونلو، آغ قويونلو، صفوي، آفشار و قاجار رقم زده مي شد. در كل ايران نيز در قرن نوزده بيش از ٣٠ درصد از كل جمعيت كشور را عشاير كوچنده تشكيل مي¬داد. اما طي سده اخير به موازات تغييرات سياسي و اجتماعي در كشور، در نسبت سه الگوي زيستي عشايري، شهري و روستائي نيز دگرگوني حاصل شد. نتيجتا جامعه عشايري بتدريج جايگاه و سيطره نظامي، سياسي و اقتصادي خود در كشور را از دست داد، به صورت جامعه اي پيراموني و اقماري در آمد و به سرعت رو به اضمحلال رفت. بگونه¬اي كه بر اساس نتايج آمارگيري سال ١٣٦٦ توسط مركز آمار ايران، اكنون عشاير كوچنده با ٢٠٠،٠٠٠ خانوار عشايري كوچنده، و جمعيتي حدود ١،٣٠٠،٠٠٠ نفر صرفا ٢ درصد كل جمعيت كشور را به خود اختصاص مي¬دهند.
در همخواني با سير نزولي جمعيت عشاير كوچنده در كل ايران، وزنه جمعيتي عشاير كوچنده در ميان تركان نيز كاهش يافته است. در واقع در ميان ملل عمده ساكن در ايران، ملت ترك پس از فارسها داراي كمترين درصد عشاير كوچنده است. در حال حاضر ملل داراي بيشترين درصد منسوبيت ايلي و عشايري ايران به ترتيب نزولي عبارتند از ١-بلوچ، ٢-تركمن، ٣-عرب، ٤-كرد ٥-لر، ٦-ترك، ٧-فارس. درصد متوسط عشاير كوچنده ترك نسبت به كل جمعيت تركان منطقه در مقياس كل ايران حداكثر ٢-٣؛ در مقياس آزربايجان جنوبي اندكي كمتر از متوسط ٢-٣ درصد و در مقياس جنوب- مركز ايران اندكي بيشتر از آن است.
هفت زيرگروه اعتقادي ملت ترك:
ملت ترك ساكن در ايران را به لحاظ اعتقادي مي توان به شكل "ناباوران" (افراد غيرديني، ضدديني، ....) و "دين باوران" تصنيف نمود. به دليل تضييقات دولتي و نبود آزاديهاي اعتقادي-ديني-مذهبي در ايران تعيين دقيق تعداد "ناباوران" ترك غيرممكن است.
"دين باوران ترك" در ايران را مي توان به دستجات زير تقسيم كرد. از اين گروهها، دو مذهب جعفري و علوي قزلباشي از مصاديق "اسلام توركي" بوده و در ميان ملل غيرتورك ديده نمي شوند:
يك-جعفري: مذهب جعفري، قرائت تركي شيعه دوازده امامي متشرعه از اسلام اورتودوكس است. سه فرق اصلي اين مذهب با قرائت فارسي شيعه دوازده امامي متشرعه و يا مذهب امامي عبارت است از عدم اعتقاد مذهب جعفري به عصمت امامان شيعي، قائل نبودن به امتيازات صنف روحاني و در راس آنها ولايت فقيه و باور به لزوم جدائي دين از امور دولتي. تخمين زده مي شود كه اكثريت مطلق تركان ايران بر اين مذهب بوده باشند. جعفريان ترك در معرض تضييقات سيستماتيك جمهوري اسلامي قرار دارند.
دو-علوي: اين گروه بازماندگان تركان قزلباش در تاريخ است. "قزلباشي-بكتاشي" قرائت تركي شيعه دوازده امامي متصوفه از اسلام هترودوكس است (در مقابل قرائت ايراني-كردي شيعه دوازده امامي متصوفه كه "اهل حق" نام دارد). فرق عمده مذهب علوي با شيعه دوازده امامي متشرعه، عدم اعتقاد علويان به شريعت اسلامي است. تخمين زده مي شود كه بين ١٠ تا ٢٠ در صد تركان ساكن در ايران بر اين مذهب بوده باشند. علويان ترك كه در ايران با نامهاي گوناگون (قيرخلار، قاراقويونلو، آبدال بيگ، صوفولار، شاملو، علي اللهي، سير طاليبي، يئدديلر، قارداش، شاغي، آتش بيگ، ...) شناخته مي شوند در سراسر آزربايجان و بخشهائي از خراسان پراكنده اند. اكثريت مطلق تركان آزربايجاني به شمول همه طوائف تاريخي ترك مانند شاهسئوه¬ن، افشار، بيات، قاراقويونلو، بهارلو، قشقائي و .... ابتدائا بر اين مذهب بوده اند. علويان ترك در معرض تضييقات سيستماتيك جمهوري اسلامي قرار دارند.
سه-سني: تركان سني عمدتا در استان آزربايجان غربي (در اورميه، سلماس، خوي، ... و اطراف آنها) و قسما در استان اردبيل و گيلان ساكن اند. رايج ترين نام آنها در استان آزربايجان غربي "كوره سونني" است. تعداد تركان سني بين ١ تا ٣ درصد كل تركان ساكن در ايران است. اين دسته اكثرا شافعي و برخي حنفي، هر دو از مذاهب اسلام اورتودوكس اند. در خارج ايران ٣٠ در صد تركان جمهوري آزربايجان و اكثريت مطلق تركان آزربايجاني تركيه سني مذهب اند. سنيان ترك در معرض تضييقات سيستماتيك جمهوري اسلامي قرار دارند.
چهار-جريانات پراكنده باطني، تصوفي، وحدت وجودي: اين گروهها گذار از شيعه متصوفه از اسلام هترودوكس به شيعه متشرعه از اسلام اورتودوكس (و يا عكس آن) را نشان مي دهند. ذهبيه، وحدت وجوديها، شيخيه، خاكساريه، نعمت اللهيه، مولويه، ...... را مي توان در اين دسته جاي داد. تعداد دقيق پيروان اين فرق و طريقتها كه اكثرا در شهرهاي بزرگ طرفداراني دارند معلوم نيست. همه اين دسته جات در معرض تضييقات سيستماتيك جمهوري اسلامي قرار دارند.
پنج-بهائي: دين بهائي انشعابي از شيعه دوازده امامي متشرعه است. تعداد دقيق تركان بهائي در آزربايجان و ديگر نقاط ايران دانسته نيست. اما شمار آنان پس از تاسيس جمهوري اسلامي و آغاز تضييقات سيستماتيك و قتل و كشتارهاي خياباني بهائيان توسط عوامل دولتي و بنيادگرايان امامي و فرار و مهاجرت گروهي بهائيان به خارج كشور به شدت كاهش يافته است.
شش-امامي: مذهب امامي قرائت فارسي شيعه امامي متشرعه از اسلام اورتودوكس است. فرق عمده مذهب فارسي امامي با مذهب تركي جعفري، اعتقاد گروه نخست به عصمت امامان، امتيازات صنف روحاني از جمله ولايت فقيه و در هم آميزي امور ديني و امور دولتي است. مذهب امامي در ميان تركان پديده اي نوظهور است. رواج اين مذهب در ميان تركان ساكن در ايران، تناسب مستقيم با آسيميلاسيون و فارسسازي آنها دارد. نخستين اماميان از تركان آزربايجان به تعداد انگشت شمار در عصر صفوي – علي رغم آنكه نه طريقت صفويه و نه بنيانگذاران دولت صفويه شيعه امامي نبوده اند- پديدار شده اند. سپس در دوره قاجار - تاسيس شده توسط ايل تركي آزربايجاني قاجار كه خود بر مذهب تركي قزلباشي بود- گروهي بومي معتقد به اين مذهب در ميان تركان پديد آمد كه در آغاز از روحانيون امامي و خانواده هاي آنها تشكيل مي شده اند. در عصر دو دولت فارس پهلوي و جمهوري اسلامي مذهب فارسي امامي به سرعت در ميان صنف بازاري و برخي طبقات محروم شهري ترك گسترش يافت. پس از تاسيس جمهوري اسلامي، رايج ساختن اجباري مذهب امامي و تبديل جبري مذهب تركان جعفري، علوي، وحدت وجودي، بهائي و .... به اين مذهب فارسي، از سياستهاي راهبردي دولت جمهوري اسلامي براي آسيميلاسيون تركان ساكن در ايران و ساختن "ملت ايران" (فارسي زبان، امامي مذهب) بوده است. از اينرو مذهب فارسي امامي در ميان تركان را مي توان به عنوان مذهبي استعماري و هكذا نمايندگان ولايت فقيه و حوزه هاي علميه امامي را به عنوان عمال و پايگاههاي استعمار فارسي در آزربايجان توصيف نمود.
هفت-مسيحي: در ايران ترك مسيحي وجود ندارد. اما بخشي از دياسپوراي تركان آزربايجاني ساكن در عراق (موسوم به توركمان) بر دين مسيحي اند. اين گروه كه سابقا تعداد آنها سي هزار تن بود و در شهر كركوك اقامت داشتند با نام "قالا گاوورو" شناخته مي شدند.
زيرگروههاي كشوري ملت ترك
همانگونه كه ذكر شد، مراد از "خلق ترك" در اين نوشته، تركزبانان متكلم به "شاخه شرقي توركي اوغوز غربي" است. ("شاخه غربي توركي اوغوز غربي" كه توده تركزبان مركز و غرب تركيه، بالكان، قبرس و .... را شامل مي شود نيز "تركي" نام دارد). مرزهاي سياسي بين المللي توده متكلم به "شاخه شرقي توركي اوغوز غربي" را بين چند كشور همسايه تقسيم كرده است، يعني وضعيتي مشابه توده كردزبان كه بين چندين كشور خاورميانه تقسيم شده است. محل اسكان اين توده تركزبان، نخست بين دو دولت عثماني و صفوي-افشار-قاجاري تقسيم گرديده، سپس با ورود روسيه به صحنه بخشي از آن در قفقاز به قلمرو دولت تزاري ضميمه شده است. با فروپاشي عثماني، قسمتهائي از آن در كشورهاي تركيه، عراق، سوريه، اردن، لبنان و بعدها اسرائيل و پس از تجزيه اتحاد جماهير شوروي بخشهائي از آن در كشورهاي آزربايجان، ارمنستان، گرجستان و روسيه (داغستان) قرار گرفته است. بسياري از اين گروهها در كشورهاي مذكور و حتي در يك كشور خاص با نامهاي گوناگون (ترك، آزربايجانلي، آزري، توركمان، قشقائي، افشار، كوره سونني، ....) خوانده مي شوند، وضعيتي مشابه آسوريان كه به دليل تفرق و اشتقاق ملي علاوه بر آسوري به نامهاي گوناگوني چون آشوري، كلداني، يعقوبي، سرياني و .... ناميده مي گردند.
به همه حال تركان متعلق به شاخه شرقي توركي اوغوز غربي و يا "ملت ما" همه داراي هويت ملي واحدي بوده و عضو يك ملت اند. پاره هاي اين ملت امروزه در كشورهاي زير ساكن است (گروههاي مستقر در جنوب و شمال شرق ايران، آخيسقا-مئسخئت، افغانستان و كشورهاي عربي در شمار دياسپوراي تركان اند):
يك-ايران: اين زيرگروه همه تركزبانان ساكن در ايران كه به يكي از لهجه هاي آزربايجاني، سنقري و خراساني صحبت مي كنند را شامل مي شود.
دو-قفقاز: اين زيرگروه همه تركزبانان ساكن در قفقاز كه در دوره حكومت شوروي اصطلاحا و در راستاي سياستهاي استعماري روسيه به نادرستي "آزربايجانلي" خوانده مي شدند را شامل مي گردد و مشتمل است بر تركان آزربايجان، گرجستان، ارمنستان (قبل از ديپورت شدن) و داغستان روسيه. اكثريت دين باوران اين گروه جعفري و بخشي سني مذهب است.
سه-آخيسقا-مئسخئت: موطن اين زيرگروه كه اصلا آميخته اي از تركان آزربايجاني قفقاز و تركان آزربايجاني تركيه است كشور گرجستان مي باشد. اكثريت دين باوران اين گروه سني و بخش كوچكي علوي مذهب است.
چهار-شرق تركيه: اين زيرگروه عمدتا تركزبانان ساكن در ناحيه موسوم به آزربايجان تركيه مركب از استانهاي ايغدير، قارس، آرداهان، ارزروم، گوموشخانا، بايبورت و ارزينجان را شامل است. اكثريت دين باوران اين گروه سني، بخشي علوي و گروهي كوچك نيز جعفري مذهب است.
پنج-عراق-سوريه-اردن-لبنان-اسرائيل: اين زيرگروه همه تركزبانان كشورهاي عراق، سوريه، اردن، لبنان و اسرائيل را شامل مي گردد. اكثر اين گروهها به ويژه در عراق با نام "توركمان" شناخته مي شوند. به تقريب نيمي از دين باوران اين گروه سني و نيمي علوي مذهب است.
شش-افغانستان: در اين كشور گروه بسيار كوچكي از تركان آزربايجاني بنام افشار در هرات و كابل و احتمالا قندهار ساكن اند. افشارها بخشي از توده بسيار بزرگتر قزلباشها در اين كشور مي باشند. به جز افشارها، همه قزلباشهاي ساكن در افغانستان تغيير زبان داده و تاجيك زبان شده اند.
پان ايرانيسم و پان توركيسم
-هنگامي كه از ملت ترك ساكن در ايران سخن گفته مي شود منظور صرفا كساني هستند كه زبان مادري و ملي تاريخيشان يكي از سه لهجه "آزربايجاني" (شامل قشقائي، ايناللو و .....)، "سنقري" و "خراساني" زبان تركي، و نه مثلا يكي از زبانهاي تركمني، ازبكي و قزاقي است. در ايران "ملت ترك" غير از "ملت تركمن" و "قزاق" است. حتي خلق "ترك" و خلق "خلج" كه در بخشهاي جنوب شرقي آزربايجان جنوبي ساكن است، دو گروه ملي توركي خويشاوند اما جداگانه اند.
-هنگامي كه از ملت ترك سخن گفته مي شود منظور صرفا متكلمين به شاخه شرقي توركي اوغوز غربي است. امروزه در جهان دو ملت با نام ملي "ترك" وجود دارد: يكي شاخه شرقي توركي اوغوز غربي به وجهي كه در بند يكم ذكر شد و ديگري شاخه غربي توركي اوغوز غربي كه شامل تركان تركيه مركزي و غربي، بالكان و قبرس است (توركي اوغوز شرقي، زبان تركمني است). اين دو گروه علي رغم آنكه به دو لهجه يك زبان واحد سخن مي گويند، نام ملي هر دويشان "ترك" است و به لحاظ زباني و فرهنگي و تباري نزديكترين ملل به يكديگرند، به دلائل بسيار تاريخي، زبان شناسي، جامعه شناسي و سياسي دو ملت و دو هويت ملي خويشاوند اما جداگانه اند، مانند "عرب" كه نام ملي چند ملت متفاوت اما خويشاوند در خاورميانه و شمال آفريقا مي باشد.
-تقسيم شدگي لهجه اي و جغرافيائي و چندپارگي خلق ترك توسط مرزهاي بين المللي و سيستمهاي اعتقادي واقعيتي تاريخي است. اين تقسيم شدگي و چندپارگي به دليل نبود دولت واحد فراگير در تاريخ اخير كه چتر حاكميت خود را بر همه اين زيرگروهها بگستراند و نيز فقدان ذهنيتي در ميان نخبگان و روشنفكران گروههاي مذكور كه وحدت ملي آنها را درك و تقويت نمايد تشديد شده است.
-با اينهمه، همه تركزبانان منسوب به شاخه شرقي توركي اوغوز غربي ساكن در ايران و منطقه فارغ از لهجه، طائفه، اعتقاد، استان و يا كشور محل سكونت و .... اعضاء و افراد يك گروه ملي بنام "ملت ترك" اند. همانگونه كه همه ارمنيان ايران، منطقه و حتي جهان و يا كردهاي ايران و منطقه منسوب به يك ملت با نامهاي به ترتيب ارمني و كرداند.
-دسته بندي و تجزيه هويتي، ملي، زباني، فرهنگي و سياسي تركزبانان منسوب به شاخه شرقي توركي اوغوز غربي تحت نامهاي "ملت آزربايجان"، "تركان ايراني"، "ايرانيان آزري زبان"، "قوم قشقائي"، "طائفه افشار"، "فرقه اهل حق" و .... سياستي استعماري و در دشمني آشكار با ملت ترك و هويت و منافع ملي آن است.
-مراكز استعماري غربي، روسي و فارسي تلاش بسيار گسترده اي را انجام داده و مي دهند تا زيرگروههاي لهجه اي، جغرافيائي، اعتقادي، طائفه اي و استاني ملت ترك ساكن در ايران و يا زيرگروههاي كشوري خلق ترك را به اقوام و گروههاي ملي جدا و متفاوت تجزيه و بدل سازند.
-پان ايرانيسم كه بر مبناي انكار هويت ملي ملل ساكن در ايران بنياد گذارده شده، يكي از انديشه هائي است كه ملت بودن تركان شاخه شرقي توركي اوغوز غربي را انكار مي كند و از اين رو نيز انديشه اي ضدملي و ضدتركي است.
-پان ايرانيسم كه انديشه اي زائيده استعمار فارسستان بوده و ايدئولوژي رسمي دولت ايران است علاوه بر دولت ايران و پان ايرانيستهاي آشكار، از سوي برخي از آزربايجانيان مدافع پان ايرانيسم نقابدار چپگرا (سيروس مددي) و راستگرا (مرتضي نگاهي) نيز در لفافه گفتمانهاي ديگر تبليغ و مدافعه مي شود.
-تلقي و تقديم تركزبانان منسوب به شاخه شرقي توركي اوغوز غربي ساكن در ايران به عنوان اقوام و گروههاي ملي متفاوت و جدا يكي از اصلي ترين و دقيقترين معيارها براي شناخت پان ايرانيستهاي نقابدار و مدافعين سياستهاي استعماري فارسي و روسي در ميان تركان و آزربايجانيان است. هر انديشه، گروه، شخصيت و ... كه معتقد به جدائي ملي و ائتنيكي زيرگروههاي تركزبانان ساكن در ايران و منطقه- به وجهي كه گذشت- باشد، يا پان ايرانيستي آگاه است و يا متاثري ناآگاه از پان ايرانيسم.
-اگر امروز در داخل و خارج ايران كسي يافت نمي شود كه ادعا كند كردهاي ساكن در غرب ايران و شمال شرق ايران (خراسان) و حتي كردهاي ساكن در ايران و تركيه و عراق و سوريه و قفقاز هر كدام براي خود اقوام و ملل جداگانه اي اند، اين در سايه تلاش گسترده نخبگان و مجاهدات روشنفكران كرد براي خودشناسي، تثبيت هويت مشترك و واحد كردي و شناساندن موفقيت آميز اين خود و هويت به توده كرد و جهانيان است.
-امروز اگر دول استعماري، دولت ايران، ناسيوناليسم فارسي و پان ايرانيستهاي آزربايجاني آشكار و نهان همچو سيروس مددي و مرتضي نگاهي مي توانند ادعا كنند كه تركان استانهاي آزربايجان شرقي و غربي اقوامي جدا از تركان استانهاي همدان و مركزي، و اين دو نيز جدا از تركان ساكن در جنوب ايران و عراق و قفقاز و سوريه و تركيه و .... كه خود آنها هم هر كدام اقوام جداگانه اي اند مي باشند، اين صرفا در اثر غفلت نخبگان و روشنفكران ترك در امر خودشناسي، تثبيت هويت مشترك و واحد تركي و ناكامي در شناساندن اين خود و هويت به توده ترك و جهانيان است.
-انديشه اي كه در ميان برخي از كمونيستهاي آزربايجاني روسگرا و روسزده مانند سيروس مددي طرفداراني داشته و صرفا بخشي از ترك زبانان ساكن شمال غرب ايران را "ملت آزربايجان-آزربايجانلي" مي نامد، در اساس انديشه اي استعماري ساخته روسيه و رايج شده توسط چپ فارس و عمال ترك آنها در ايران است. اين انديشه استعماري، ارتجاعي و فاشيستي، عليرغم آنكه طرفداران آن خود را مترقي و دمكراتيك مي خوانند، در همسوئي تمام با انديشه ارتجاعي، فاشيستي و استعماري ديگر يعني پان ايرانيسم قرار دارد.
-يكي ديگر از انديشه هائي كه ملت بودن تركان ساكن در ايران را انكار مي كند، پان توركيسم است. اين انديشه كه سي و اندي ملت و گروه ملي تورك معاصر را ملت واحدي گمان مي كند، در تحليل نهائي انديشه اي ضدملي و ضدتركي است زيرا بسان پان ايرانيسم ملت عليحده بودن تركان منسوب به شاخه شرقي توركي اوغوز غربي را نفي مي نمايد.
-پان توركيسم و پان ايرانيسم در انكار استقلال ملي و وحدت ملي تركان منسوب به شاخه شرقي توركي اوغوز غربي و يا ملت ترك وحدت نظر دارند.
گرچه يه هو!!!!
Posted
12:32 AM
by Mehran Baharlı
مسئله آذربایجان به صورت راسته حسینی / سید حیدر بیاتخزل آی ۱۴, ۱۳۸۷
دو سه هفته پیشتر بحثی بین سایت پیک نت و دوست شاعرم جناب اسماعیل جمیلی در گرفته بود مبنی بر اینکه نویسندگان آذربایجان در تهران چرا دستگیر شدهاند؟ بنده نیز قاتی ماجرا شده و یادداشتی به پیک نت فرستادم. پیک نت یادداشت مرا به صورت کامل منتشر کرد، اما تیتری را به آن افزود که تمام رشتههای نگارنده را پنبه نمود. بنده توضیح داده بودم که اکثر نویسندگان آذربایجانی پس از تبریز در تهران زندگی میکنند و بیشتر محصولات نشریات ترکی نیز در تبریز و تهران تولید و منتشر میشود و تیتر پیک نت این بود: تولید فرهنگی از تهران برای آذربایجان.
این تیتر تداعیگر این معنا بود که تولیدات فرهنگی آذربایجانی در تهران مشتری ندارد و فقط تولید میشود و مشتریان آن در آذربایجان هستند. نگارنده قصد نداشت که به این شیطنت یا سوء تفاهم پیکنتی پاسخ بگوید، لیکن خواندن یک مقاله در شرق اوسط انگیزهای شد برای پیگیری دوباره ماجرا. منتها نه برای اینکه پاسخی برای کسی داده باشم بلکه برای اینکه حقیقت مسئله آذربایجان واقعا برای دوست و دشمن روشن گردد و بالاخره اصحاب رسانه و سیاست بدانند که اصل این قضیه چیست.
ابتدا بهتر است توضیح مختصری در مورد مقاله شرق اوسط بنویسم. عنوان مقاله به عربی چنین است: غیاب عربی فی القضیه الکردیه (غیبت عربی در مسئله کرد) به قلم آزا حسیب قرداغی.
این مقاله توضیح میدهد که مسئله کرد در عراق که اکنون برای مردم عراق و جهان عرب تا این اندازه حاد مینماید یک مسئله امروزی نیست بلکه سابقه دهها ساله دارد اما جهان عرب و سیاستمداران و رسانههای عربی یا آن را ندیدهاند یا به سادگی از کنار آن گذشتهاند و این مسئله سبب شده است که کردهای عراق در غیاب حساسیت جهان عرب هزینههای بسیاری را متحمل شوند و…
این مقاله جهان عرب را متهم میکند و جهان عرب جوابی جز شرمساری و قبول آن ندارد، به گونهای که شرق اوسط این سند - و این داغ تغافل را که نویسنده به پیشانی جهان عرب می زند- منتشر می کند.
با خواندن این مقاله به یاد وضعیت امروز آذربایجان افتادم و اینکه هنوز رسانههای فارسی تصور روشنی از مسئله آذربایجان ندارند و باید اندکی بیشتر در این مورد درنگ نمود و برای آنان توضیح داد.
اما توضیح مسئله: چیزی که اینروزها از آن با عنوان حرکت ملی آذربایجان نام برده میشود سابقهای حدودا ۱۰۰ ساله دارد. مرحوم میرزا حسن رشدیه، پدر مدارس نوین ایران و به تعبیر فرهنگ معین «پدر فرهنگ ایران»، برای مدارس جدید خود که برای نخست بار در ایران تاسیس کرده بود. سه کتاب تالیف کرد. یکی از این کتابها به زبان عربی، دیگری به زبان فارسی و سومی به زبان ترکی با نام وطن دیلی، و این کتابها در مدارس جدید تدریس شدند. جبار باغچهبان نیز کتاب شعری برای کودکان به زبان ترکی با نام «پروانه نئجه قیزدی» دارد که احتمالا برای آموزش در مدارس استنایی آن زمان تدارک دیده بود.
بعد از به قدرت آمدن رضا شاه اما زبان ترکی ممنوع شد و کار رشدیه در این زمینه ناتمام ماند. بعد از رضا شاه و در اوایل حکومت محمد رضا شاه نیز مسئله فرقه دموکرات آذربایجان پیش آمد. در زمان حاکمیت فرقه زبان رسمی در آذربایجان ترکی بود، و حتی کارنامههایی که در آن زمان برای دانش آموزان صادر شده است نیز به زبان ترکی است. بعد از شکست فرقه، سنت ترکی نویسی و ترکی خوانی در آذربایجان - با افت و خیزهایی که دارد – هماره وجود داشته است، لیکن به مثابه آتش زیر خاکستری تا زمان انقلاب پنهان ماند. در اوایل انقلاب دوباره این مسئله مطرح شد و نشریات چندی از جمله نشریه وارلیق و یولداش منتشر شدند، لیکن با شروع جنگ ایران و عراق دوباره مسئله فروکش کرد لیکن مجله وارلیق همچنان و تا به امروز منشتر میشود و یکی از معروفترین نشریهها نه تنها در آذربایجان بلکه در تمام کشورهای ترک زبان است.
بعد از جنگ این مسئله دوباره مطرح شد و در اواخر ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی به اوج خود رسید. با آمدن سید محمد خاتمی نشریات بسیاری اعم از نشریات دانشجویی و نشریات استانی به صورت دوزبانه و هر ازگاهی تک زبانه به ترکی منتشر میشوند. دولت ابتدا با یک نگاه فانتزی به این مسئله نگاه میکند لیکن مسئله رفته رفته جدی و جدیتر میشود. در کنار این ماجراها مسئله همایش سالانه قلعه بابک و پخشسیدیهای تصویری آن در بین مردم و اخبار آن از انترنت حاکمیت نیز برخوردهای خود را تشدید میکند.
اینها مسائلی از آذربایجان بودند که اکثر رسانههای فارسی کم و بیش نسبت به آن آگاهی دارند. لیکن مسئلهای که میخواهم مطرح کنم چیزی غیر از این است و آن جغرافیایی است که این مسئله در آن اتفاق میافتد. اکثر مردم و از جمله احتمالا گردانندگان سایت پیک نت فکر میکنند که آذربایجان در چهار استان آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل و زنجان خلاصه شده است. اما این دوستان به دو مسئله توجه ندارند. نخست اینکه پراکنش جمعیت ترکان از مرزهای غربی آذربایجان تا تهران و قم ادامه دارد. به عبارت دیگر مابین تبریز و تهران و تبریز و قم روستاهای ترک زبان بومی به صورت لاینقطع وجود دارند که شامل روستاهای ترک زبان قزوین، کرج، همدان، بوئینزهرا، ساوه، شهریار، اراک و خود قم هستند و بنده بسیاری از این روستاها را از نزدیک دیدهام. حتی در بخشهای جنوبی، و شرقی قم یعنی در دو سوی جاده قم و کاشان نیز روستاهای ترک زبان وجود دارند. این ترکهای بومی که زمانی خود را ترک غیر اصیل میدانستند امروزه به برکت وجود اینترنت و نشریات و احیانا رادیوها و ماهوارهها و نیز حضور دانشجویان و سربازان این مناطق در بین سایر ترکان آذربایجان، اینک خود را یک ترک درجه دوم نمیدانند و نسبت به هویت و زبان ترکی خود حساس هستند. در میان ۱۹ نویسنده و روشنفکری که در تهران و به همراه مهندس صرافی دستگیر شدهاند، نام حسین حیدری نیز به چشم میخورد. حسین حیدری از ترکان قزوین و صاحب امتیاز نشریه دوزبانه دانشجویی اولوس بود و خود همین نشان میدهد که گستره جریان موسوم به حرکت ملی آذربایجان چه قدر گسترده است. علاوه بر آن میتوان به شهر قم اشاره کرد. در این شهر بیش از چهار استریوی ترکی فعالیت میکنند که عمدتا محصولات عاشیقی و موسیقی ترکان بومی منطقه را تامین میکنند و بیش از صد عاشیق و نوازنده شاهسون و … در قم، ساوه و سایر مناطق تهران، قزوین، همدان و مرکزی زندگی میکنند که برای اینکه حرف بیمدرکی نزده باشم دوستان میتوانند به مقاله «قم، ساوه عاشیق محیطی» که در سایت اینجانب منشتر شده است مراجعه نمایند و در همین روزها گویا تضییقاتی نسبت به برخی از عاشیقهای قم از جمله عاشیق محبوب و جوان، اکبر غلامی صورت گرفته است.
شاخصترین نماد هویتخواهی ترکان این منطه مراسم سالانه بزرگداشت حکیم تیلیمخان ساوهای است که هر ساله در آخر تیر ماه در زادگاه این شاعر واقع در روستای مراغه ساوه برگزار میشود امسال بیش از دوهزار نفر در آن شرکت کرده بودند که از سوی بعضی ناظران این مراسم آلتیرناتیو تجمع سالانه قلعه بابک تلقی شد، اگر چه این مراسم با مراسم قلعه بابک یک تفاوت ماهوی دارد.
مسئله دوم اما مسئله ترکهای مهاجر از آذربایجان است. سیاست تمرکز گرایی که در دوران پهلوی دنبال شد و به تبع آن اکثر کارخانهها و شرکتهای تولیدی در تهران و اطراف احداث گشت. این مسئله موجب شد که سیل مهاجران از آذربایجان به تهران، قم، کرج و قزوین سرازیر شود. در ادامه همین سیاست است که اکنون آنگونه که در مصاحبه آقای موسوی تبریزی که در پیک نت هم درج شد آمده بود: امروزه حدود ششصد هزار نفر از ساکنان قم را ترکزبانها تشکیل میدهند. در تهران و کرج و قزوین نیز وضعیت به همین منوال است. به تعبیر رضا براهنی که روی این تعبیر اصرار نیز دارند: «تهران بزرگترین شهر آذری نشین جهان است». در تهران، کرج، قم و سایر شهرهای نزدیک پایتخت گاه شهرکهایی وجود دارند که بیش از نود و پنج درصد آن را ترک زبانها تشکیل میدهند. تبعا قضیه به اینجا نیز ختم نمیشود ترکان قشقایی، ترکان گچساران، ترکان فریدن اصفهان، ترکان خراسان شمالی و… همه جمعیت معتنابهی هستند که امروزه مسئله هویت برایشان جدی شده است و دیگر مسئله حرکت مدنی آذربایجان در چهار استان آذربایجانی خلاصه نمیشود.
در چنین شرایطی وظیفه رسانهها و روشنفکر طبیعتا ندیدن این مسئله و سکوت در قبال آن نیست. بلکه پرداختن به آن و یافتن راه حلهایی هست که شهروندان ایرانی را با کمترین خطر از این مرحله به مراحل بعدی سوق دهد. پذیرفتن هویت ترکی ترکهای ایران، و به رسمیت شناختن زبان، تاریخ و… از جمله فاکتورهایی است که باید به آن اهمیت داده شود. نپذیرفتن مسئله اما تبعاتی دارد که آن خود بر اهل خرد پوشیده نیست. چیزی که یادآوری آن خالی از لطف نخواهد بو آن است که امروزه برای برخورد با مسئله آذربایجان حکومت ایران از سوی گروههای مختلفی در فشار است. یعنی گروهها و اشخاصی در اپوزسیون هستند که جمهوری اسلامی را برای برخورد با فعالان آذربایجانی تشویق میکنند و حتی تحت فشار رسانهای و تبلیغاتی قرار میدهند. اگر موضع این گروهها نسبت به این مسئله تعدیل شود بعید نیست که موضع جمهوری اسلامی نیز تعدیل شود و مطمئنا هیچ کس از این تعدیل زیان نخواهد دید.
Posted
7:15 PM
by Mehran Baharlı
سؤزوموز
تركهاى گرمسار- استان سمنان
استان سمنان شامل 4 شهرستان سمنان٫ شاهرود٫ دامغان و گرمسار ميباشد. هرچند كه در هر چهار شهرستان اين استان گروههاى تاريخى ترك به طور پراكنده ساكن مىباشند٫ عمده تركهاى استان سمنان در شهرستان گرمسار متمركز شدهاند. منطقه گرمسار كه تا اوايل قرن حاضر به “خوار ري“ شهرت داشته است در يكصد كيلومتري جنوب شرقي پايتخت تهران و بر سر راه اصلي تهران مشهد قرار دارد. تنوع قومي در اين منطقه از فارسستان به قدري است كه لقب جزيره اقوام به آن نهاده شده است. مهمترين مليتهاى ساكن اين شهرستان علاوه بر فارسها٫ تركها (گروههاى ايلى اصانلو، پازوكي، نفر، باصري، قشقايى٫...)٫ عربها (عرب عامري، عرب معصومي، عرب سرهنگي، عرب درازي٫ كتي٫ سيدهاي طباطبايي..)٫ تبرىها (اليكايي يا علي كايي)، لرها (هداوند)٫ كردها و گيلكها مىباشند.
در اين منطقه مانند تمام نواحى ايران به توپونيم هاى تركى بسيار مىتوان برخورد كه يادگار اسكان تركهاى باستان (چمن كنگرخاني٫ كوه هاي جابان٫ رود گلزگن)٫ ميانه (محال قزانچاي) و متاخر (رود دليچاي به تركي به معني رود ديوانه٫ كوههاي قاري داغ يا قارلي داغ به تركي يعني كوه برفي٫ قرا هرانده) است. در اين نوشته به كوتاهى به چند گروه ايلى ترك متاخر ساكن استان سمنان فارسستان٫ كه حكام و سلاطين ترك ايران به منظور ايجاد حفاظي براي شرق و نواحى جنوب تهران پايتخت بعدى دولت تركى قاجار از تجاوزات مكرر سواران تركمن، به اين ناحيه كوچ داده اند٫ اشاره مىشود. (نواحى غرب و بخشى از جنوب استان تهران اساسا ترك نشين و جز آذربايجان جنوبى است):
1- اصانلو٫ اوصانلو٫ آصانلو٫ آسانلو٫ اوسانلو٫ اسانلو ها٫ اوسالو٫ اوصالو٫ اوصاللو٫ اوساللو٫ عيسالو (Osanlou٫ Asanlu٫Osanlu)
از جمله مهمترين ايلات ترك سردره خوار و دشت خوار (گرمسار فعلي) ايل اصانلو است. ايل اوصانلو از ايلات خمسه آذربايجان (استانهاى زنجان و قزوين كنونى) است كه به اين نواحى احتمالاً از جنوب مراغه مهاجرت نموده و در مركز شهرستان زنجان به دامپروري و كشاورزي روزگار مي گذرانيده است. (امروزه در اين ناحيه در محل التصاق رود بزينه كه از كوههاى غربى خرقان سرچشمه مىگيرد و رود قزل اؤزه ن٫ قريه اى بنام اوصانلو وجود دارد). آغا محمدخان قاجار شاه ترك ايران پس از تاسيس دولت تركى قاجاريه و انتخاب تهران به پايتختی خود٫ برای حراست از تهران از حملات تركمنها بخشى از ايل ترك اصانلو از خمسه آذربايجان (استانهاى زنجان و استان قزوين فعلى) را به استان تهران و سمنان خوار كوچانيده است.
آسانلو ها در گذشته نقش تعيين كننده اى در اوضاع سياسى منطقه داشته اند. برخى از نظاميان آسانلو كه در خدمت ارتش دولت تركى قاجار بودند به همراه سران ايل آسانلو در جنگهاى عديده اى شركت كرده اند. از سران و روساي ايل اصانلو در دوره سلطنت رضاخان ميتوان از رشيدسلطان، سيف اله خان، آقارضاخان و جليل خان نام برد. پس از آنكه آسانلوها در گرمسار ساكن شده اند٫ دامدارى شغل عمده ايشان گشته است. در آن ايام تعداد آنها بيش از هزار و دويست خانوار مىبود. (در سال 1987 تنها حدود 28 خانواده ويا 43 نفر به طور مشخص وابسته به طائفه اصانلو در تهران زندگى مىنمودند). مهمترين طوايف اين ايل عبارتند از قباخلو (Qobakhlou)، قزلو (Qozlou)، جورابلو (Jorablou)، ترامشلو Torameshlou، چوزوكلو (Chozouklou)، ميرآخورلو (Mir Akhorlou )، چاپشلو (Chapeshlou) ، يوردخانلو (Yourkhanlou)، رشمه لو (Rashmehlou)، خالقلو (Khalqolou)، ايمان خانلو (Iman Khanlou) و كنشلو (Koneshlou). در سالهاى اخير آسانلوها در روستاهاى ده سلطان٫ دولت آباد٫ سعدآباد٫ سوداوغلان٫ مگس تپه٫ فند٫ شاه سفيد٫ ياترى سفلى٫ رشمه٫ محمود آباد٫ موقوفه٫ محمودآباد نايب ابراهيمى و غيره ساكن بوده اند.
ريشه نام اصانلو: "ساكاها" (Sacae) در قرون 2 و 3 پيش از ميلاد تحت حاكميت اتحاد طوائفى بنام "اوسون" بوده اند كه زبانشانشان تركى ولى تبارشان مغولى بوده است. اوسونها بعدها به دو گروه "كانگلى" و "آلانى" تقسيم شده اند كه اين گروه دوم به نواحى مجاور درياى خزر مهاجرت نموده است. اوسونها در اثر حملات متوالى تركهاى آلتايى در قرون 5 و 6 ميلادى بافت و انسجام طائفه اى خويش را از دست داده اند. برخى از محققين اوصانلوهاى امروزى را با تيره اوسالوى ايل افشار (بعضا به خطا عيسالو گفته مىشود) مرتبط دانسته و كلمه اوصانلو را واريانت اوسالو شمرده اند. دائره المعارف اسلام نيز اوسانلو-اوصانلوهاى پراكنده در نواحى جنوب درياى خزر را با اوسالوها=اوساللوها كه تيره اى از طائفه افشار مىباشند يكى دانسته است.
"اوسون" ويا "ياسون" به مغولى-تركى به معنى خانوار و تيره مىباشد. همچنين "اوس"٫ "اوص" در زبانهاى مجارى (os٫osh) تركى چواشى(ios) ٫ تركى (yas ٫ yash) و ديگر زبانهاى اورال آلتايى (ecˆie٫acˆ'cˆe٫as'i٫ässe, es ٫aš٫ jase٫ azä٫ âcˆcˆeˆ٫ ic'a ٫ iz'a ٫ oc'e ٫ isä ٫ese as٫ ôs, ais) به معانى نيا٫ باستانى٫ پدربزرگ٫ مسن٫ برادر و يا دايى بزرگتر مىباشد. (منشا كلمه تركى-مغولى "ياسا" به معنى قانون و آداب و عرف نيز از همين ريشه است). همچنين اين كلمه در زبانهاى اورال آلتايى و لهجه هاى تركى (تركمنى٫ تاتارى٫ چواشى٫ چغتايى٫ باشقردى٫ اويغورى٫ كاماس٫ خاراكاس ...٫) به اشكال äs٫ is٫ vazˆov٫ as٫ vezˆer٫ uus٫ es, oz٫ oˆš٫ موجود بوده و به معانى توانايى٫ حافظه٫ درك٫ هوش٫ ذكا٫ دراكه٫ روان٫ عاقل٫ تيز هوشى بكار رفته است.
2- پازوكى-بازوكا (Bazooka)
ايل ترك پازوكي حدود ۴۰۰ سال پيش در زمان سلطنت خاندان تركى صفويه (دوره شاه اسماعيل صفوى) همراه با ايل "آسايشلو" از اروميه آذربايجان تبعيد شده و اكثريت آنها در خوار و ورامين و بخشى نيز در روستاهاي طرود و حصاربن فيروزكوه اسكان يافته اند. طبق كتاب سفر به استرآباد٫ مازندران و گيلان و تخمين هاى صنيع الدوله تعداد آنها بالغ بر 600-700 خانوار مىشده است كه عموما در راديان كه مهمترين روستاى خوار مىباشد و نيز در شاه بوغ ساكن شده بودند. بازوكىها به زبان ملى خود تركى (آذرى) سخن مىگويند هرچند كه تمام آنها به روانى فارسى نيز صحبت مىكنند.
3- نفر
تركهاى نفر در روستاي قشلاق نفر ساكن هستند. زبان طائفه نفر شيوه اى از تركى آذربايجانى (جنوبى) بشمار مىرود. افراد ايل نفر اصلا از شيراز به گرمسار مهاجرت كرده اند. ايل تركى نفر كوچكترين ايل اتحاديه طوائف بئش اويماق (خمسه) مىباشد. (ديگر ايلهاى كنفدراسيون خمسه عبارتند از اينانلو٫ بهارلو٫ باصرى٫ و عرب). ايل نفر خمسه عموما در ناحيه گراش ساكن بوده و شمارشان به چند صد خانوار بالغ مىشود. در تركيب ايل ترك نفر در جنوب ايران٫ گروههاى كوچك عرب و لر نيز داخل شده است.
4- باصرى
ايل باصرى كه به لحاظ تبارى تركيبى از گروههاى لر٫ عرب و ترك مىباشد٫ نيز مانند ايل تركى نفر يكى از ايلات پنجگانه بئش اويماق (كنفدراسيون خمسه) جنوب ايران مىباشد. اين ايل محتملا از خراسان به اين ناحيه كوچ كرده است.
5-قشقايى
در دو سده گذشته چندين خانوار از گروههاى ترك قشقايى (همچنين ايلزاده بختيارى٫ ميش مست عرب ...) به طائفه تبرى (مازندرانى) اليكايى ملحق شده اند. اين گروهها اكنون به لهجه اليكايى كه لهجه اى از زبان تبرى شمرده مىشود سخن مىگويند. منشا ايل اليكايي٫ اليكا است كه منطقه اي به همين نام در چالوس مىباشد. ييلاق آنها شامل ارتفاعات شمال گرمسار معروف به گيلور و مناطق ييلاقي فيروزكوه ،دماوند و پلور در استان تهران و قشلاق آنها حواشي كوير شرق و غرب گرمسار است .
6-كردهاي گرمسار شامل دو طايفه شادلو و قراچورلو مي باشد. اگر نه همه٫ حداقل بخشى از اين گروهها را تركهاى كرد شده تشكيل مىدهد. تاريخ استقرار آنها به سال ۱۰۰۶ ه ق كه حركت كردها از جنوب قفقاز (آذربايجان شمالى) به آذربايجان جنوبى و از آنجا به خوار و ورامين و از آنجا به خراسان انتقال يافته اند، ميرسد.
نگاهى به وضعيت تركهاى شهرستان گرمسار:
تركهاى ساكن در شهرستان گرمسار بخشى از خلق ترك آذرى با تاريخ و مذهب و زبان و تبار مشترك مىباشند. اينان هرچند در نزديكى شرقىترين مناطق آذربايجان جنوبى (يعنى مناطق ترك نشين غرب و جنوب استان تهران) قرار دارند به سبب دورى جغرافيايى از بدنه اصلى توده ترك در آذربايجان و خراسان بشدت از روند از دست دادن زبان مادرى و ملى خود تركى آسيب ديده اند. روند مسخ فرهنگ و هويت تركى و از دست دادن زبان ملى-مادرى تركى را سياست فارس سازى (فارسلاشديرما٫ تفريس) دولت٫ كه اضافتا سعى در تراشيدن و پررنگتر كردن هويت طائفه اى و جايگزين كردن اين هويت قبيله اى به جاى هويت ملى ترك براى گروههاى ايلى ترك ايران دارد تشديد كرده و باعث ايجاد بحران هويت براى گروههاى ترك سراسر ايران بويژه آنهايى كه در خارج آذربايجان ساكنند (مانند شمال خراسان و جنوب ايران) و يا تعلق طائفه اى دارند شده است.
در همين راستاست كه در تمام منابع رسمى و غيررسمى ايرانى-فارسى گروههاى ايلى و جغرافيايى ترك ايران مانند قشقايى ها و تركهاى خراسان هر كدام به شكل گروههاى منفرد٫ جدا و پراكنده ترك زبان و نه به شكل زير گروههاى خلق و مليت ترك معرفى مىشوند و بدين ترتيب سعى مىشود كه خلق ترك در ايران از يك مليت واحد و منسجم داراى اكثرُيت به دهها گروه مختلف پراكنده و جداى ترك زبان اقليت تبديل شود. به همين جهت است كه مىبايست هميشه و با اصرار تاكيد شود كه تمام گروههاى ترك ايران فارغ از استان محل سكونتشان و يا لهجه تركىشان ويا طائفه شان٫ همه بخشى از خلق و مليت ترك آذرى در ايران مىباشند. همچنين مىبايست تاكيد شود كه تركهاى ايران و آذربايجان و خراسان "ترك" اند نه "ترك زبان". (منظور نژادپرستان وطنى از كاربرد تعبير تركزبانان براى خلق ترك٫ اين است كه گويا اين خلق اصلا فارس و آريايى بوده كه بعدها زبان خويش را به تركى تغيير داده است). در نتيجه اين سياستهاست كه اكثريت مطلق تركهاى شهرستان گرمسار نيز مانند بسيارى ديگر از تركهاى ايران زبان ملى و مادرى خود تركى٫ اين مهمترين عامل تشكل هويت ملى و مليت ترك خود را از دست داده و آغاز به تكلم به زبان فارسى نموده اند.
تركهاى استان سمنان و شهرستان گرمسار مانند ديگر تركهاى فارسستان در معرض خطر نابودى كامل آنهم در مدت زمان بسيار كوتاهى قرار دارند. تحصيل به زبان مادري خود زبان تركى در دوره ابتدائى مدارس و تاسيس كانال تلويزيونى سراسرى به زبان تركى براى جلوگيرى از تشديد بحران هويت قومي و عقب ماندگي مدنى و استحاله تركهاى گرمسار و ديگر تركهاى ايران در قوميت مسلط فارس ضرورى است.
گئرچه يه هو !!!